هر آنچه در مورد اندازه گیری موفقیت باید بدانید
اندازه گیری موفقیت و تعیین هدف برای فرایند رشد فردی مهم است. در حالی که بسیاری از مشاغل کوچک می توانند بدون اندازه گیری رسمی یا تعیین هدف، خود را به راحتی اداره کنند، اما برای مشاغل در حال رشد کنترل این فرایندها می تواند ضروری باشد.
اندازه گیری نیازمند سازوکار و ابزار متناسب است که باید در زمان های دوره ای نسبت به آن عملکرد مورد ارزیابی قرار گیرد. برای این کار باید بتوانید مسیر حرکتی را به خوبی تعریف کنید.
نکات اولیه در مورد اندازه گیری موفقیت
دانستن نحوه عملکرد مناطق مختلف کسب و کارتان به تنهایی اطلاعات ارزشمندی است، اما یک سیستم اندازه گیری خوب همچنین امکان می دهد که عوامل ایجاد کننده تغییرات در عملکرد را بررسی کنید. این امر باعث قرار گرفتن شما در موقعیت بهتری برای مدیریت فعالانه عملکرد خود قرار می دهد.
یکی از چالش های کلیدی مدیریت موفقیت، انتخاب معیار اندازه گیری است. اولویت در اینجا تمرکز بر عوامل قابل اندازه گیری است که به وضوح با عوامل موفقیت در کسب و کار و بخشتان مرتبط است. اینها به عنوان شاخص های کلیدی موفقیت (KPI) شناخته می شوند.
به خاطر داشته باشید که قابل اندازه گیری به معنای مالی نیست. در حالی که معیارهای عملکرد مالی یکی از پرکاربردترین اقدامات تجاری خواهند بود، اما اقدامات غیرمالی می تواند به همان اندازه مهم باشد.
به عنوان مثال، اگر کسب و کارتان در کیفیت خدمات به مشتریان موفق یا ناموفق باشد، این چیزی است که شما باید اندازه گیری کنید. در مثالی دیگر از طریق تعداد شکایات دریافت شده قادر به ارزیابی خواهید بود.
اگر زمینه های کلیدی که عملکرد کسب و کارتان را هدایت می کنند را شناسایی و راهی برای اندازه سطوح تجارت کوتاه مدت گیری آنها پیدا کرده اید، در مرحله بعد طبیعی است که شروع به تعیین اهداف عملکرد کنید تا به همه افراد در کسب و کار خود حس واضحی از آنچه که باید برسند، ارائه دهید.
ارتباط بین چشم اندازهای استراتژیک دشوار است، اما با تجزیه اهداف سطح بالا به اهداف ملموس تر، مدیریت فرایند تحقق آنها را آسان تر می کنید. به این ترتیب، اهداف یک پیوند مهم بین استراتژی و عملیات روزمره را تشکیل می دهند.
تصمیم گیری برای اندازه گیری
اندازه گیری موفقیت شامل شناسایی زمینه های کسب و کارتان خواهد بود که تمرکز بر آن بسیار مهم خواهد بود. از مهم ترین موارد می توان به موارد زیر اشاره کرد.
تمرکز بر محرک های کلیدی تجارت
اگر بر حوزه هایی که موفقیت کلی کسب و کار را تعیین می کنند، تمرکز کنید، اندازه گیری ابزار مدیریتی قوی تر خواهد بود.
این امر در بخش های مختلف و در مشاغل گوناگون خواهد بود؛ بنابراین مدتی را صرف توسعه آگاهی استراتژیک در مورد آنچه که باعث موفقیت می شود، کنید.
بسیار مهم است که اندازه گیری خود را با شرایط و اهداف خاص خود تنظیم کنید. تولیدکننده ای که کالاهای ارزان قیمت را در حجم بالا تولید و عرضه می کند، ممکن است بر سرعت خط تولید تمرکز کند، در حالی که تولیدکننده مقادیر کمتر با استفاده از اجزای گران قیمت ممکن است در عوض بر کاهش خطاهای خط تولید که منجر به معیوب شدن واحدها می شود، متمرکز شود.
پیدا کردن اقدامات خاص خود
هنگامی که محرک های اصلی کسب و کار را شناسایی کردید، باید بهترین راه اندازه گیری را بیابید. باز هم، اولویتتان در اینجا باید این باشد که تا حد امکان پیوندی نزدیک با عناصر عملکردتان داشته باشید که موفقیت را تعیین می کند.
وقتی صحبت از برنامه ریزی و تصمیم گیری می شود، ثبت روشن عملکرد شرکت بسیار ارزشمند است. بودجه، سوابق حسابداری و اسناد برنامه ریزی نیز می تواند در اینجا قرار داده شود. اگرچه ردیابی مناسب نیاز به تمرین و فداکاری دارد، اما نتایج می تواند کمک کند تا موفقیت ها را تقویت کرده و زمینه هایی را که عملکردشان بهتر است، مورد بررسی قرار دهید.
اقدامات خاص برای اندازه گیری موفقیت
به عنوان مثال، ممکن است تصمیم بگیرید که خدمات به مشتریان اولویت استراتژیک برای تجارتتان است و بنابراین شروع به اندازه گیری کنید. اما روش های زیادی برای این کار وجود دارد که عبارت اند از:
- نسبت فروش توسط مشتریان بازگشتی محاسبه می شود،
- تعداد شکایات مشتریان دریافت شده،
- تعداد مواردی که به شما برگشت داده می شود،
- مدت زمان لازم برای انجام یک سفارش،
- درصد تماس های دریافتی که در عرض 30 ثانیه پاسخ داده می شود.
هیچ کدام از اینها لزوماً بهتر از سایر موارد نیست. چالش این است که پیدا کنید کدام معیار یا اقدامات خاص شما را قادر می سازد تا کسب و کار خود را بهبود بخشید.
استفاده از اقدامات استاندارد شده
معیارهای استاندارد عملکردی ایجاد شده است که تقریباً هر کسب و کاری می تواند از آنها استفاده کند. به عنوان مثال می توان به کارت های امتیازی متوازن، استانداردهای ISO و داشبوردهای صنعت اشاره کرد.
تعیین اهداف به صورت هوشمندانه
اهداف باید هوشمندانه، خاص، قابل اندازه گیری، دست یافتنی، واقع بینانه و محدود به زمان باشند.
استفاده از KPIها اطمینان می دهد که اهداف شما دو معیار اول را برآورده می کند، زیرا همه KPIها ، طبق تعریف، باید خاص و قابل اندازه گیری باشند. برخی از معیارها در این مسیر عبارت اند از:
دست یافتنی بودن
باید اهداف بلندپروازانه ای تعیین کنید که به کارکنانتان انگیزه و الهام می دهد، اما اگر نوار را بیش از حد بالا قرار دهید، خطر تخلیه و دلسردی را دارید. به داده های عملکرد خود در سال های اخیر نگاه کنید تا بفهمید چه نوع عملکردی قبلاً داشتید. حس آنچه امکان پذیر است را می دهد.
واقع بینانه بودن
تعیین اهداف واقع بینانه به معنای عادلانه بودن در مورد افرادی است که باید به آنها برسند. اطمینان حاصل کنید که فقط در زمینه هایی که کارکنان می توانند بر آنها تأثیر بگذارند، بهبود عملکرد را درخواست می کنید.
محدود به زمان
پیشرفت افراد در جهت رسیدن به یک هدف سریع تر خواهد بود، در صورتی که درک واضحی از مهلت هایی که در آن پیشرفت آنها ارزیابی می شود، داشته باشند.
تعیین مسئولیت و منابع
هنگامی که اهداف را بر اساس شاخص های خود مشخص کردید که فکر می کنید رشد استراتژیک مورد نظرتان را به دنبال خواهد داشت، اطمینان حاصل کنید که مسئولیت مشخص برای تحویل هر یک از آنها را دنبال می کنید.
خوب است که اهداف استراتژیک سطح بالای شما انتزاعی و در سطح تجارت باشند، اما اهداف KPI انتخابی باید مشخص و متعلق به یک بخش یا فرد باشد.
رسیدن به اهداف بعید است که یک فرایند بدون هزینه باشد، بنابراین آماده باشید تا منابع لازم را در صورت نیاز در دسترس قرار دهید. همچنین، به منظور کمک به انگیزه و ایجاد تغییرات در صورت عدم پیش بینی پیشرفت، تغییرات منظمی را انجام دهید.
انتخاب و استفاده از شاخص های کلیدی اندازه گیری موفقیت
شاخص های کلیدی (KPI) در قلب هر سیستم اندازه گیری عملکرد و تعیین هدف قرار دارند. هنگامی که به درستی مورد استفاده قرار گیرند، یکی از قدرتمندترین ابزارهای مدیریتی هستند که در اختیار مشاغل رو به رشد است.
انتخاب KPI
تعدادی از معیارهای کلیدی وجود دارد که برای انتخاب KPI باید رعایت کنید.
- اول، باید تا حد ممکن با اهداف سطح بالای کسب و کارتان مرتبط باشند.
- دوم، KPI انتخابی باید قابل اندازه گیری باشند. اگر نمی توانید اندازه گیری خود را به راحتی به عدد خاص کاهش دهید، شاخصی وجود نخواهد داشت. اگر افراد مختلف اندازه گیری ها را در زمان های مختلف انجام دهند، زمینه های زیادی برای تنوع و ناسازگاری وجود دارد.
- سوم، شاخص ها باید به جنبه هایی از محیط کسب و کار مربوط باشد که کنترل آن را دارید. به عنوان مثال، نرخ بهره ممکن است تعیین کننده اصلی موفقیت عملکرد برای یک تجارت خاص باشد.
روش های مدیریتی
هدف از اندازه گیری موفقیت در نهایت ایجاد پیشرفت های آتی در عملکرد است. دو روش اصلی وجود دارد که می توانید از شاخص ها برای دستیابی به این نوع قدرت مدیریتی استفاده کنید.
اولین مورد این است که از معیارهای خود برای تشخیص مشکلات یا فرصت های احتمالی استفاده کنید. به یاد داشته باشید، این موارد می گویند: در زمینه هایی که عملکرد کسب و کارتان را تعیین می کنند چه می گذرد.
اگر روندها در جهت اشتباه حرکت می کنند، می دانید که مشکلاتی برای حل آنها دارید. به طور مشابه، اگر روندها به طور مداوم به نفعتان حرکت کنند، ممکن است دامنه رشد بیشتری نسبت به آنچه قبلاً پیش بینی کرده بودید، داشته باشید.
مدیریت برای اندازه گیری موفقیت
مورد دوم این است که از KPI خود برای تعیین اهداف برای بخش ها و کارکنان در سراسر تجارت خود استفاده کنید که اهداف استراتژیک شما را تحقق می بخشد.
مدیریت اطلاعات
همان طور که در بسیاری از زمینه های فعالیت های تجاریتان، اطلاعاتی که درباره شاخص های خود نگهداری می کنید دقیق تر است، استفاده از آن به عنوان ابزار مدیریت آسان تر خواهد بود. سیستم های اطلاعات مدیریت مبتنی بر رایانه برای این منظور در دسترس هستند.
اندازه گیری عملکرد مالی
به دست آوردن معیارهای مالی عملکردتان بخش مهمی از اداره یک تجارت روبه رشد است. اگر بدانید چگونه در حساب های مدیریتی خود تحقیق کنید تا بدانید چه چیزی برای تجارتان مفید است و فرصت های احتمالی برای توسعه آینده را شناسایی کنید، سطوح تجارت کوتاه مدت سرمایه گذاری و مدیریت برای رشد بسیار آسان تر خواهد بود.
ترسیم اهداف مالی واضح برای کسب و کارتان به همراه دلایلی برای پس انداز، می تواند محرکی واقعی برای ساده سازی هزینه ها و استفاده عاقلانه از سود باشد. پس از تنظیم، می توانید آنها را به صورت دوره ای مجدداً ارزیابی کنید تا مطمئن شوید هنوز هم مرتبط و قابل دستیابی هستند.
تجزیه و تحلیل بودجه
پیگیری درآمد و هزینه های تان برای موفقیت کسب و کار شما بسیار مهم است. با ایجاد بودجه و پایبندی به آن، می توانید فروش، هزینه ها و پس اندازهای خود را دنبال کنید تا به اهداف تجاری کوتاه مدت و بلند مدت خود برسید.
بودجه اضافی
اگر کسب و کارتان در حال راه اندازی است اما به جذب پول بیشتری احتیاج دارد، چندین مسیر وجود دارد که می توانید از آن ها اقدام کنید. پس از تعیین میزان وام و میزان بازپرداخت، تصمیم بگیرید که کدام گزینه برای وام مناسبتان است، خواه برای وام، جستجوی سرمایه گذاران اضافی، تأمین سرمایه جمعی یا اخذ اعتبار باش. با این کار می توانید دقیق تر در زمان اندازه گیری موفقیت رابطه بین ریسک ها و جوایز یا همان سود را به دست آورید
میزان سودآوری خود را اندازه گیری کنید
اکثر مشاغل در حال رشد در نهایت افزایش سود را هدف قرار می دهند، بنابراین مهم است که بدانید چگونه میزان سودآوری را اندازه گیری کنید. اقدامات استاندارد اصلی عبارت اند از:
حاشیه سود ناخالص: این موضوع اندازه گیری می کند که چقدر پول پس از در نظر گرفتن هزینه های مستقیم فروش یا میزان مشارکت به عنوان شناخته شده تعیین می شود.
حاشیه عملیاتی: حاشیه عملیاتی بین معیارهای سودآوری ناخالص و خالص قرار دارد. هزینه های اضافی در نظر گرفته می شود، اما سود و مالیات پرداخت نمی شود. به همین دلیل، به عنوان سود قبل از بهره و مالیات نیز شناخته می شود.
حاشیه سود خالص: این اندازه گیری بسیار محدودتری از سود است، زیرا همه هزینه ها را در نظر می گیرد، نه فقط هزینه های مستقیم. بنابراین تمام هزینه های سربار و همچنین پرداخت سود و مالیات در محاسبه سود لحاظ می شود.
بازگشت سرمایه به کار گرفته شده: این سود خالص را به عنوان درصدی از کل سرمایه به کار گرفته شده در یک کسب و کار محاسبه می کند. امکان می دهد که ببینید پول سرمایه گذاری شده در کسب و کارتان در مقایسه با سایر سرمایه گذاری هایی که می توانید با آن انجام دهید، مانند قرار دادن آن در بانک چقدر خوب عمل می کند.
سود و اندازه گیری موفقیت
اکثر قریب به اتفاق صاحبان مشاغل کوچک کسب و کار خود را با یک هدف مهم شروع می کنند: کسب سود. کسب درآمد بخش مهمی از داشتن کسب و کار است، اگرچه گاهی اوقات سال ها طول می کشد تا سودآور شوید. راه های تحقق آن را بیاموزید.
صرف نظر از اندازه کسب و کارتان، همیشه فرصت هایی برای بهره وری، موفقیت و سودآوری بیشتر وجود دارد. کمال یک شبه اتفاق نمی افتد، این فرایند زمان بر است. با برنامه ریزی دقیق و تصمیم گیری می توانید رسیدن به اهداف خود را آغاز کنید. راه های مختلفی وجود دارد که می توانید کسب و کار خود را به سمتی ببرید که می خواهید.
افزایش فروش
یکی از مؤثرترین راه ها برای افزایش درآمد مشاغل، فروش بیشتر محصول یا خدمات است. بسته به اهداف صنعت، بازار و تجارت استراتژی های افزایش فروش را کشف کنید.
این استراتژی ها ممکن است شامل ایجاد علاقه به محصولاتتان، ایجاد برنامه بازاریابی، قیمت گذاری مجدد محصول، ارائه تخفیف یا کاهش هزینه های سربار باشد. استراتژی را انتخاب کنید و به آن پایبند باشید و موفقیت خود را بسنجید. این نکات کمک خواهد کرد.
فروش کلیدی برای اندازه گیری موفقیت
ایجاد کاتالوگ متریک
درست مانند فهرست خدمات که اطلاعات مربوط به خدمات در سازمان را مستند می کند، باید فهرست معیارهای خود را ایجاد کنید. اکنون که معیارها را در محیط خود تعریف کرده اید، می توانید سوابق را جمع آوری کرده و فرهنگ معیارهای موجود را به فهرست معیارهای خود تبدیل کنید. با این کار اندازه گیری موفقیت راحت خواهد بود.
این فهرست باید فقط پارامترهای متریک را مشخص نکند. باید شامل پیوندهایی برای اهداف و استراتژی ها باشد. کاتالوگ باید شامل اطلاعاتی درباره مخاطبان، مکانیسم های تحویل و فرکانس باشد. باید پایه، اهداف و منطقی را برای آن موارد در نظر بگیرید. باید اقدامات احتمالی را هنگامی که اهداف مشخص شده به دست می آیند، صورت دهید. زمانی که این اهداف به دست نمی آیند، علت و نکات مربوط به آن را درج کنید.
داشتن این فهرست از معیارها برای افرادی که به فهرست دسترسی دارند، اجازه می دهد که درک کامل تری از معیارهای جمع آوری شده و تجزیه و تحلیل شده، به عنوان گزارش در محیط باشند. همه جنبه های این معیارها به وضوح تعریف شده، مورد توافق قرار گرفته و در این مخزن مشترک مستند خواهد شد.
وقتی شخصی در مورد معیار خاصی سؤالی دارد، لازم نیست در فایل های پراکنده جستجو کنید یا 10 تفسیر مختلف از 10 نفر متفاوت را غربال کنید. از مخزن واحد واقعیت مستند، مشورت خواهید گرفت.
یکی از راه های ذخیره این فهرست می تواند این باشد که نشان دهد هر متریک یک آیتم پیکربندی (CI) است که در پایگاه داده مدیریت پیکربندی (CMDB) ذخیره می شود و این موضوع به شیوه های کنترل تغییر سازمان بستگی دارد.
این موضوع تضمین می کند که هر تغییری در متریک برنامه ریزی، بحث، آزمایش، موافقت و مستند شده است. در صورت تصویب، تغییر یا لغو هرگونه معیار، از ذینفعان و مخاطبان مناسب مشورت بگیرید.
تصمیم گیری با معیارها
به عنوان متخصصان، باید اطمینان حاصل کنید که معیارهای گزارش شده برای مخاطبان ارزش دارد که تصمیمات آنها را در مورد خدماتتان در سطوح عملیاتی، تاکتیکی و استراتژیک مطلع کنید.
با بالغ شدن و تغییر سازمان در طول زمان، چشم انداز و اهداف به صورت دوره ای تغییر می کند. همچنین معیارها و KPIهای گزارش شده باید طوری تنظیم شوند که با چشم انداز و اهداف تجدید نظر شده مطابقت داشته باشد.
سخن آخر
برای اینکه بتوانید اندازه گیری موفقیت را به خوبی انجام دهید، باید نقشه مسیر را به درستی بکشید. در کنار این مسائل نحوه مدیریتتان می تواند عاملی مهم در شرکت باشد. برای موفقیت سازمانی تنها معیار برنامه ریزی نیست و ارزیابی ها نقش به سزایی خواهند داشت.
سیستم های هوش تجاری (BI)
امروزه با پیشرفت فناوری، سازمان ها به دنبال راه ها و ترفندهایی می گردند که بقایشان را در این عرصه تضمین کنند. سازمان ها می دانند که دیگر بقای آنها تنها در رسیدن به وضعیت سوددهی مداوم نیست و باید به دنبال رقابت و ابزار آن باشند. همچنین می دانند که کلید موفقیت در عصر اطلاعات، اتخاذ تصمیماتی است که بدون تناقض، بهتر و سریع تر در رقابت پیش دستی کند.
یک سازمان در طول حیاتش، داده ایجاد می کند. این داده معمولا پیرامون دارایی، بازاریابی، فروش، منابع انسانی، مدیریت ارتباط با مشتری و . گروه بندی می شوند و هر بخش یک وظیفه جدا در شرکت انجام داده و داده های مرتبط به خود را جمع آوری می کند. این حقیقت سازمان ها را ملزم به جستجوی ابزارهایی برای تسهیل فرایند کسب اثربخش داده ها، پردازش و تحلیل وسیع آنها کرده است تا براساس آن پایه ای را برای کشف دانش جدید بنا نهند.
برای سالیان متوالی از سیستم های اطلاعات مدیریت موجود مانند: MIS, DSS, ES, EIS استفاده می شد اما این سیستم ها قادر به ایجاد یکپارچگی میان داده های پراکنده و ناهمگن و شناسایی مناسب وابستگی های موجود میان داده های جدید نبودند. برای اینکه سازمان ها قادر به واکنش سریع در برابر تغییرات بازار باشند، نیاز به سیستم های اطلاعات مدیریتی دارند که بتوانند از سازمان و محیط آن تحلیل های علت و معلولی مختلف انجام دهند.
بنابراین سازمان ها برای حفظ بقا همزمان با پیشرفت فناوری، باید تسلط بر فناوری های جدیدی مانند هوش تجاری را در کسب وکارها یک الزام و ضرورتی اجتناب ناپذیر تلقی کنند. سیستم های هوش تجاری ابزاری را فراهم می کنند که بر اساس آن نیازهای اطلاعاتی سازمان به شکل مناسبی پاسخ داده شود.
تعریف هوش تجاری
تعاریف زیادی برای هوش تجاری وجود دارد، اما به طور کلی هوش تجاری به عنوان یک رویکرد جدید در معماری سازمانی مطرح شده است که این معماری بر اساس سرعت در تحلیل اطلاعات به مدیران جهت اتخاذ تصمیمات دقیق و هوشمند کسب و کار در حداقل زمان ممکن کمک می کند. هوش تجاری یک چارچوب کاری شامل فرایندها، ابزار و فناوری های مختلف است که برای تبدیل داده به اطلاعات و اطلاعات به دانش مورد نیاز هستند، که با استفاده از همین دانش مدیران قادر به تصمیم گیری بهتر می شوند و در نتیجه عملکرد سازمان خود را بهبود می بخشند.
با پیاده سازی راهکارهای هوش تجاری فاصله موجود بین مدیران میانی و مدیران ارشد از دیدگاه ارتباط اطلاعاتی از میان خواهد رفت و اطلاعات مورد نیاز مدیران در هر سطح، در لحظه و با کیفیت بالا در اختیار آنها قرار خواهد گرفت. همچنین کارشناسان و تحلیل گران می توانند با استفاده از امکانات ساده، فعالیتهای خود را بهبود بخشند و به نتایج بهتری دست پیدا نمایند.
احساس نیاز به وجود یک سیستم هوش تجاری در سازمان برای اولین بار در سطوح بالای مدیریتی احساس می شود و از بالای هرم ساختار سازمانی به بخش های زیرین منتقل می گردد. مهم ترین نیاز یک مدیر، تصمیم گیری است. فرآیند تصمیم گیری می تواند به سه بخش کلی تقسیم شود که عبارتند از:
- دسترسی، جمع آوری و پالایش داده ها و اطلاعات مورد نیاز.
- پردازش، تحلیل و نتیجه گیری براساس دانش.
- اعمال نتیجه و نظارت بر پیامد های اجرای آن.
در هر یک از موارد فوق، سازمان های قدیمی که از هوش تجاری استفاده نمی کنند، دارای مشکلاتی هستند که اغلب به دلیل حجیم بودن داده ها، پیچیدگی تحلیل ها و ناتوانی در ردگیری پیامدهای تصمیم گرفته شده، به وجود می آیند. هوش تجاری با کمک به حل مشکلات فوق، به دلیل ساختاری که در سازمان به وجود می آورد، خالق فرصت های جدیدی برای سازمان است.
مراحل هوش تجاری
اگر مراحل هوش تجاری را به صورت شکل زیر در نظر بگیریم، منابع داده در مرحله اول جمع آوری می شوند. این منابع می تواند داده های انواع پایگاه داده یا اطلاعات نرم افزارهای موجود را در بر بگیرد.
اطلاعات جمع آوری شده طی فرایند ETL در پایگاه داده تحلیلی یا همان انبار داده(Data Warehouse) بارگذاری می شود.
داده در پایگاه داده تحلیلی در بخش های مجزایی به نام داده گاه (Data Mart) قرار می گیرد.
در مرحله بعد هوش تجاری وارد عمل شده و روی اطلاعات طبقه بندی شده تجزیه و تحلیل انجام می دهد.
در نهایت اطلاعات جهت انتشار به ابزارهای سطح بالا تحویل داده می شود.
تکنیک های مورد استفاده در هوش تجاری
در عصری که زمان، کلید اصلی در تجارت است، شرکت ها به استفاده از ابزارهای اطلاعاتی روی آورده اند تا بتوانند اطلاعات مورد نظر را به سرعت از منابع استخراج کنند. هوش تجاری در امر تصمیم گیری در سطوح مختلف سازمان به ویژه سطوح مدیران ارشد با تحلیل اطلاعات و روش های پرس و جو تسهیلات زیادی را فراهم می کند که متداول ترین این روش ها به قرار زیر است:
- On-Line Analytical Processing (OLAP)
- On-Line Transaction Processing (OLTP)
- Data Warehousing (DW)
- Data Mining (DM)
- Intelligent Decision Support System (سطوح تجارت کوتاه مدت IDSS)
- Intelligent Agent (IA)
- Knowledge Management System (KMS)
- Supply Chain Management (SCM)
- Customer Relationship Management (CRM)
- Enterprise Resource Planning (ERP)
- Enterprise Information Management (EIM)
لازم به ذکر است، صرف وجود تمام این تکنیک ها در سطح سازمان بدون در نظر داشتن فرهنگ سازمان و رویکرد سیستمی موجود بین کارکنان نمیتواند اثبات کننده هوشمندی کسب و کار آن سازمان باشد.
هوش تجاری یا هوش کسب و کار، عبارت است از بُعد وسیعی از نرمافزارهای کاربردی و تکنولوژیها برای جمع آوری داده و دانش، که به جهت تولید گزارشاتدر راستای تحلیلفعالیتهای بنگاه برای اتخاذ تصمیمات دقیق و هوشمند بکار میرود. یک هوش تجاری براساس یک معماری بنگاه تشکیل شده است و در قالب پردازش تحلیلی برخط (OLAP) به تحلیل داده های تجاری و اتخاذ تصمیمات دقیق و هوشمند میپردازد. هوش تجاری، نه به عنوان یک محصول و نه به عنوان یک سیستم، بلکه به عنوان یک معماری و رویکردی جدید موردنظر است که البته شامل مجموعه ای از برنامه های کاربردی و تحلیلی است که به استناد پایگاههای داده عملیاتی و تحلیلی به اخذ و کمک به تصمیم گیری برای فعالیتهای هوشمند تجاری و کسب و کار می پردازند. اما هوش تجاری از مناظر دیگر: از منظر معماری و فرایند به هوش تجاری به عنوان یک چارچوب که عامل افزایش کارایی سازمان و یکپارچگی فرایندها و نهایتا بر فرایندهای تصمیم گیری در سطوح مختلف سازمانی متمرکز است، نگریسته می شود. به بیان ساده تر هوش تجاری چیزی نیست مگر فرایند بالابردن سود دهی سازمان در بازار رقابتی با استفاده هوشمندانه از دادههای موجود در فرایند تصمیم گیری.
مهمترین نیاز یک مدیر،داشتن اطلاعات دقیق برای اتخاذ تصمیم درست است. فرایند تصمیم گیری می تواند به سه بخش کلی زیر تقسیم شود. با توجه به انواع مختلف تصمیم گیری (بر اساس میزان ساخت یافته بودن آن) هر یک از بخشهای اهمیت متفاوتی خواهند داشت.
- دسترسی، جمع آوری و پالایش داده ها و اطلاعات مورد نیاز؛
- پردازش، تحلیل و نتیجه گیری بر اساس دانش؛
- اعمال نتیجه و نظارت بر پیامدهای اجرای آن.
در هر یک از موارد فوق، سازمانهای قدیمی که از هوش تجاری استفاده نمی کنند، دارای مشکلاتی هستند که اغلب از عواملی چون حجیم بودن داده ها، پیچیدگی در تحلیلها و ناتوانی در ردگیری نتایج فرایندها و پیامدهای تصمیمات گرفته شده، نشئت می گیرند. هوش تجاری با کمک به حل مشکلات فوق، به دلیل ساختاری که در سازمان به وجود می آورد، فرصتهای جدیدی نیز برای رشد سازمان ایجاد می کند و نه تنها عامل حذف مشکلات است، بلکه با صرفه جویی در زمان و هزینه، شرایط کاری را دگرگون می سازد.
اهمیت استراتژیک هوش تجاری در تصمیمات سازمان
رشد تصمیم گیری سازمان معمولا بدین ترتیب است که پایین ترین سطح انجام فعالیتهای تجاری یک سازمان، سطح عملیاتی است که فرایند در دفعات بالا و معمولا به صورت تکراری در رده های پایین سازمان انجام می شود و معمولا با حجم کمی از داده ها سر و کار دارند. تصمیمات گرفته شده در این سطوح غالبا در حوزه مسائل ساخت یافته و توسط مدیران رده پایین اتخاذ می شود. نتایج حاصل از این تصمیمات، تاثیرات کوتاه مدت و خرد در سازمان دارند.
سطح تاکتیکی در سازمان مربوط به عملیاتی است که در حوزه مدیران میانی انجام می شود. این عملیات می تواند شامل پیگیری عملیات در سطح پایین، نحوه انجام آن، گزارش گیری و نهایتا جمع بندی دادههای مفید برای اتخاذ تصمیمات میان مدت سازمان باشد. تصمیمات گرفته شده در این سطح غالبا در حوزه مسائل نیمه ساخت یافته و توسط مدیران میانی اتخاذ می شود و نهایتا بالاترین سطح استراتژیک مربوط به تصمیم گیریهای کلان سازمان است که توسط مدیران رده بالا اتخاذ میشود. این نوع استفادهها در دفعات کم و در دوره های طولانی انجام می شود، اما ممکن است با حجم بالایی از اطلاعات و پردازشها همراه باشد. تصمیمات گرفته شده در این سطوح غالبا در حوزه مسائل غیر ساخت یافته و توسط مدیران ارشد انجام می شود و نتایج حاصله تاثیرات بلند مدت و کلانی در مسیر حرکت سازمان دارند.
کاربرد هوش تجاری در سطح استراتژیک را می توان به نوعی برای کمک به افزایش کارایی کلی سازمان و بهینه سازی فرایندها در کنار یکدیگر، در نظر گرفت. این سیستم ها روی برخی ویژگیهای مهم مالی و سایر پارامترهای مهم دیگر در افزایش کارایی سازمان متمرکز می شوند. بدیهی است که سیستم در این سطوح میبایست فرایندهای خارجی سازمان را نیز در بر بگیرد. خصوصیات مختلف برنامههای کاربردی در مقاطع مختلف سازمان، باعث ایجاد تفاوتهایی در ابزارها، تکنیک ها و زیرساختهای مورد نیاز برای هر یک از آنها می شود. استفاده از ابزارهای تحلیلی و هوشمند بیشتر در سطح بالا انجام می شود که نیازمند پردازشهای بالا با میزان دسترسی انبوهی از اطلاعات در سطوح استراتژیک و تاکتیکی بیشتر از عملیاتی است. بخش عملیاتی هوش تجاری بیشتر وظیفه جمع آوری اطلاعات و ذخیره سازی آنها را در و یا پایگاه داده های خصوصی بر عهده دارد.
سازمانهای مختلف با ابعاد و زمینه های کاری متفاوت ممکن است با مشکلات متفاوتی در امر استفاده بهینه از داده های موجود در سیستم هایی از قبیل فروش، انبار و مالی مواجه شوند. بطور مشخص می توان به مسائل زیر بعنوان چالش سازمانها در استفاده از داده ها اشاره نمود:
در بسیاری از شرایط داده ها در منابع مختلفی قرار دارند و یکپارچه نمودن آنها برای بدست آوردن گزارشات تحلیل، عملیاتی هزینه بر و زمانگیر برای سازمانها می باشد. نرم افزارهای عملیاتی در سازمان مثل برنامههای فروش، مالی، منابع انسانی، انبار، حقوق دستمزد و …می تواند گزارشاتی را تا سطح مدیران میانی فراهم آورد. کمتر دیده شده که مدیران ارشد از ابزارهای ذکر شده به عنوان منبع تصمیم سازی استفاده نمایند و بیشتر گزارشات مورد نظر آنها توسط مدیران میانی و با صرف زمان زیاد تهیه می شود و گاه این عملیات بصورت روزانه باید تکرار شود. به دلیل نوع طراحی نرم افزارهای عملیاتی ساختن گزارشات حجیم از اطلاعات موجود بسیار کند خواهد بود.
بیشتر گزارشات تولید شده توسط نرم افزارهای عملیاتی گزارشاتی ساده و نمایانگر عملیات انجام شده در سیستم می باشد و نمی توان بوسیله آنها گزارشات تحلیلی و چند بعدی در زمان کوتاه ساخت. در بسیاری از مواقع گزارشات ساخته شده دیدگاهی عمیق به مدیران ارشد برای اتخاذ تصمیمات استراتژیک ارائه نمی دهد. پرسنل یک مجموعه برای درک بهتر از شرایط کار نیاز به گزارشات تحلیلی دارند. عدم سهولت در ایجاد چنین گزارشاتی باعث می شود تا افراد بدنه سازمان از مسیر اصلی کار خارج گردند و یا زمان زیادی صرف تحلیل شرایط مختلف نمایند.هوش تجاری یا Business Intelligence راهکاری است که برای شرایط مطروحه پاسخ مناسب ارائه می دهد.
توسعه تجارت خارجی؛ موتور رونق تولید
بسیاری از اقتصاددانها، توصیه میکنند که بهترین کار دولت جهت توسعه تجارت خارجی، حذف موانع پیش روی اقتصاد بازار آزاد و فراهم نمودن اطلاعات مورد نیاز بنگاههای صادراتی دربارهٔ بازارهای مقصد و رقبای خارجی میباشد. این سخن، هر چند کاملاً درست اما ناکافی است و نیازمند این است که جزئیات مهمتری در اختیار سیاست گذاران جهت تصمیمگیری قرار گیرد.
ایمان صمدینیا
دانشگاه امام صادق(ع)
دانشجوی کارشناسی ارشد پیوسته معارف اسلامی و مدیریت مالی
مقدمه
توسعه صادرات، همواره از اولویتهای دولتهای گوناگون بودهاست و از معدود سیاستهایی است که همه احزاب و جناحها با هر رویکرد سیاسی به عنوان موتور رشد اقتصادی بر روی آن تأکید دارند. با توجه به اهمیت بحث رونق تولید داخلی و رشد اقتصادی درونزا که از مولفههای کلیدی اقتصاد مقاومتی و مورد تأکید صریح رهبری و سایر مسئولان نظام است، بدیهی است که گشودن بازارهای صادراتی به روی تولیدکنندگان ایرانی میتواند منجر به جهشی در حوزه تولید شود و ورود ارز به کشور را رقم بزند؛ لذا با توجه به شرایط سخت تحریم و فشار از سوی دولتهای خارجی، اهمیت بحث تولید صادرات محور بیش از پیش آشکار گشتهاست و با توجه به ظرفیتهای عمیق همکاریهای اقتصادی بین ایران و همسایگان، میتوان با تکیه بر توان داخلی و با سیاست گذاریهای صحیح در مسیر توسعه تجارت خارجی، گامی مهم در راستای رونق تولید و اقتصاد مقاومتی برداشت.
سیاستهای پیشنهادی
بسیاری از اقتصاددانها، توصیه میکنند که بهترین کار دولت جهت توسعه تجارت خارجی، حذف موانع پیش روی اقتصاد بازار آزاد و فراهم نمودن اطلاعات مورد نیاز بنگاههای صادراتی دربارهٔ بازارهای مقصد و رقبای خارجی میباشد. این سخن، هر چند کاملاً درست اما ناکافی است و نیازمند این است که جزئیات مهمتری در اختیار سیاست گذاران جهت تصمیمگیری قرار گیرد.
بررسی دقیق سخنان فعالان اقتصادی و تحلیل آنها در رابطه با راهبردهای موفق توسعه تجارت، ما را یاری نمودهاست که فهرستی از بهترین سیاستهای حاضر را در این راستا ارائه دهیم.
۱. تدوین استراتژی توسعه تجارت خارجی: تجارت خارجی به عنوان موتور رشد و توسعه اقتصادی، میتواند توسعه پایدار اقتصادی را ایجاد کند و این امر ناگهانی اتفاق نمیافتد. استراتژیهای ملی برای صادرات، میتواند باعث ثبات منافع تجاری و کاهش نقاط ضعف اقتصادی شود. تعیین استراتژی صادراتی، به معنای تعیین اولویتها، تخصیص منابع و تعیین عملیات مشخص برای شتابدهی تجارت و افزایش مزیت نسبی و مطلق در تولید کالاها استتا ارزش افزوده اقتصادی ایجاد شده را افزایش و بازارهای جدید را توسعه دهد. بدین ترتیب ذی نفعان بخش دولتی، خصوصی و سایر افراد جامعه بتوانند برای رسیدن به اهداف مشترک با هم همکاری کنند. تدوین استراتژی، فضای کسب و کار را رونق میدهد، حدود مزیت اقتصادی را مشخص میکند، تنوع در صادرات محصولات را ایجاد میکند، خریداران بینالمللی را تعیین کرده و بهرهبرداری از بازارهای بینالمللی را بهینه میکند. از تبعات اجرای این استراتژیها، میتوان به افزایش تولید شغل، افزایش درآمدهای ملی و ایجاد توسعه اقتصای پایدار اشاره کرد.
۲. طراحی و توسعه پیمانهای تجارت آزاد منطقه ای و دوجانبه: موافقت نامههای توسعه تجارت آزاد، توافقاتی بین دو یا چند کشور است که در آنها تعرفههای وضع شده بر کالاهای تولید شده در کشورهای عضو، کمتر از تعرفههای وضع شده بر کالاهای تولید شده در کشورهای غیر عضو میباشد. جمهوری اسلامی ایران جزء معدود کشورهایی است که کمترین فعالیت را در حوزه اجرای موافقتنامههای دو و چندجانبه تجاری دارد. از سال ۱۳۸۴ تاکنون، ایران با نه کشور جمهوری ازبکستان (۱۳۸۴)، پاکستان (۱۳۸۵)، تونس (۱۳۸۶)، کوبا (۱۳۸۷)، بوسنی هرزگوین (۱۳۸۸)، قرقیزستان (۱۳۸۸)، بلاروس (۱۳۹۱) و ترکیه (۱۳۹۳) و افغانستان (۱۳۹۵) موافقتنامه تجارت ترجیحی (PTA) دوجانبه و همچنین از سال ۱۳۸۷ با کشور سوریه موافقتنامه تجارت آزاد (FTA) دوجانبه منعقد و اجرایی نمودهاست. انعقاد موافقتنامه تجارت ترجیحی یا تجارت آزاد با شرکای عمده تجاری میتواند نقش مؤثری هم در حفظ و تعمیق تجارت فعلی و هم در توسعه و گسترش تجارت داشته باشد. این امر بهویژه در خصوص کشور ایران بسیار حائز اهمیت است؛ زیرا برای رهایی از اقتصاد نفتی و توسعه صادرات غیرنفتی و کاهش اتکاء به صادرات محصولات خام معدنی و کشاورزی نیاز داشته و همچنین نیازمند ارتقای نقش و سطح مشارکت خود در زنجیرههای ارزش تولید جهانی صنایع مختلف است. (۱)
۳. طرح بازپرداخت کالاهای واسطه صادرات(Duty drawback scheme):در این طرح هزینههای گمرکی و مالیاتی که برای واردات کالاهای واسطه ای نظیر ماشین آلات، مواد اولیه موردنیاز برای تولید وصادرات از صادرکننده دریافت میشود، به وی بازگردانده میشود. این طرح، سالانه برای اکثر کالاهای صادراتی پس از قضاوت سازمانهای مربوطه در مورد احتمال کاربرد این کالاها در صادرات با توجه به مولفههای گوناگونی چون سابقه شرکت و میزان صادرات آن، بررسی نوع کالا و کاربرد آن در صنعت مورد نظر و … مشخص شده و به عنوان مشوق صادراتی برای صادرکنندگان لحاظ میشود. در فاز دوم این طرح، باید روشهایی در جهت بهرهمندی صادرکنندگان غیر مستقیم نیز ایجاد شود. این طرح، به منظور کاهش اعتبارات موردنیاز شرکتهای صادراتی و ایجاد مزیت نسبی و کاهش هزینههای تمام شده کالا برای این شرکتها بنا شدهاست. در حال حاضر، طرح بازپرداخت کالاهای واسطه صادرات، در اکثر کشورهای توسعه یافته نظیر استرالیا، آمریکا، آلمان، انگلیسی و کشورهای صنعتی نظیر برزیل، هند، چین و غیره به کار میرود.
۴. افزایش دسترسی به منابع اعتبارات: دسترسی به منابع اعتباری در قالب اعتبارات کوتاه مدت و بلندمدت از لوازم حیاتی برای صادرکنندگان است. بی شک، برای شرکتهای کوچک و متوسط(sme)، خط اعتبارات بسیار با اهمیت تر از شرکتهای بزرگ تلقی میشود. بدین دلیل که شرکتهای کوچک و متوسط، بخش بزرگی از بنگاههای کشورهای درحال توسعه را تشکیل میدهند، تقویت دامنه اعتبارات برای رشد صادرات کشور بسیار ضروری میباشد.
۵. سادهسازی قوانین و مقررات: دولت باید برای سادهسازی قوانین مرتبط با صادرات اقدام کند. فرایند طولانی بروکراسیهای اداری، تأثیر منفی برروی صادرکنندگان تازهوارد میگذارد. همزمان، دولت باید در جهت افزایش جمعآوری و انتشار اطلاعات مورد نیاز صادرکنندگان مانند اطلاعات بازارهای خارجی و نیازهای صادرات به این بازارها، اقدام کند. فعالیتها باید استانداردهای کالایی و نیازهای تخصصی برای صادرات به کشورهای صنعتی را نیز در بر بگیرد.
۶. تقویت همکاریهای فیمابین بازیگران اقتصادی: در کنار ابزارهای سنتی سیاست گذاری، رشد صادرات میتواند به وسیله افزایش همکاریهای صادرکنندگان و دولت وبازیگران اقتصادی حمایت شده و شتاب بگیرد. امروزه، اطلاعات فزاینده ای در مورد امکان استفاده از کنسرسیومهای صادراتی برای کمک به شرکتهای کوچک و متوسط در جهت دسترسی به بازارهای بینالمللی وجود دارد. افزایش رایزنان بازرگانی حاضر در کشورهای خارجی جهت تهیه اطلاعات و رایزنی با دولت و شرکتهای بینالمللی و افزایش سهم ایران در این بازارها نیز از پیش شرطهای اجرای این سیاست میباشد. انتخاب رایزنان بازرگانی شایسته از بخش خصوصی که آشنایی کافی با فضای اقتصادی ایران را داشته باشند، میتواند در اجرای این راهبرد کمک شایانی کند. این ابزار، میتواند به عنوان ابزاری مکمل با سایرابزارهاها برای توسعه صادرات توسط دولت مورد استفاده قرار بگیرد .
۷. ترکیب سیاستهای کوتاهمدت و بلندمدت صادراتی: توسعه رشد صادراتی نیاز به ترکیبی از ابزارهای کوتاه مدت و بلندمدت در حوزه سیاستگذاری دارد. برای برخورداری از رشد صادراتی مطمئن، باید ترکیبی از سیاستهای نوآورانه (مانند حمایت از صادرات محصولات دانش بنیان و تقویت زیرساختهای حوزه اقتصاد دانش بنیان و استفاده از دیپلماسی علم و فناوری) و سیاستهای سنتی (تعرفههای گمرکی، مالیات و یارانه به صنایع نوزاد) باشد و سطوح گوناگون دولتی را در بربگیرد.
نتیجهگیری
همکاریهای استراتژِیک بین سطوح مختلف دولتی و بخش خصوصی، یک عنصر کلیدی برای موفقیت در توسعه صادرات ملی است که باید با راهکارهای گوناگون نظیر برگزاری جلسات مشترک وحل مشکلات بخش خصوصی، استفاده از افراد بخش خصوصی در دولت، شفافسازی مقررات و تصمیمات اقتصادی دولت و مجلس، دنبال شود.
بدون تردید، پیش شرط موفقیت در سیاستگذاری توسعه صادرات، توانایی دولت در طراحی سیاستها، اجرا، مجازات و رصد و نظارت بر سیاستها است. هر دولتی، باید سیاستگذاریها را مبتنی بر ظرفیتها و شایستگیهای ملی خود بنا گذارد و این سیاستها را در سطوح ملی، زیرملی و بنگاههای داخلی خود اجرا کند.
پیامدها سطوح تجارت کوتاه مدت حقوقی و سیاسی خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا در سطوح داخلی، منطقه ای و بین المللی بر اساس نظریه الکساندر ونت مقاله
خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا که در پی یک همهپرسی که در سال ۲۰۱۶ رخ داده و پیامدهای خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا برای این کشور و اتحادیه اروپا تبعات فراوان سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت خواهد داشت. اگرچه پیامدهای خروج سخت و بدون توافق برای بریتانیا جدی تر خواهد بود. کاهش میزان تولید ناخالص داخلی، کاهش رشد اقتصادی، کاهش میزان درآمدهای مالیاتی، کاهش ارزش پوند، افزایش قیمت کالاها و کاهش نرخ اشتغال، ازجمله این تبعات شمرده شده اند.و برگزیت میتواند اثرات مهمی در آینده اتحادیه اروپا بگذارد. برگزیت اثرات کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت بر بریتانیا، اتحادیه اروپا و کل جهان خواهد گذاشت و رفراندوم 23 ژوئن 2016 مردم بریتانیا ، قانون خروج این کشور از اتحادیه اروپا که به برگزیت معروف شد را تصویب کرد. خروجی که توانسته بود تاثیر بسیار شگرفی بر معادلات قدرت در اروپا و هم جهان داشته باشد. بریتانیا که روی خوش به سیاست خارجی و امنیتی مشترک اروپا نشان نداد ،درصدد اتخاذ سیاستهای مسقل در حوزه امنیتی و دفاعی برامده است. خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا به عنوان کشوری هسته ای و دارای حق وتو ، ضمن کاهش وزن و قدرت اروپا در سطح بین المللی اجرای شماری ازپروژه های دفاعی انگلستان را دچار وقفه می کند که این خود می تواند به کاهش توان نظامی و دفاعی اروپا منجر شود.
خلاصه ماشینی:
بر اساس پیشبینی بانک مرکزی بریتانیا، یکی از پیامدهای خروج از اتحادیه اروپا، کوچکتر شدن ۲ تا ۸ درصدی اقتصاد این کشور در پانزده سال آینده خواهد بود که سبب کند شدن رشد اقتصادی اتحادیه اروپا و کشورهایی میشود که تجارت گستردهای با بریتانیا دارند. org)) مرکز ملی آمار این کشور در گزارشی اعلام کرده است نرخ رشد اقتصادی بریتانیا در سه ماهه منتهی به سپتامبر امسال (۲۰۱۹) در مقایسه با همین مدت در سال پیش (نقطه به نقطه) به یک درصد رسیده است، این رقم در سه ماهه دوم سال ۱/۳ درصد بود از سوی دیگر یکی از تحلیلگران مربوط به امور ارزی بانک کومرس لمان درباره پیامدهای منفی برگزیت بر اقتصاد بریتانیا گفته است که این خروج میتواند باعث شود که ۲۵ درصد از ارزش پوند بریتانیا از دست برود . این شرایط باعث میشود تا بریتانیا که تبدیل به یک انگلستان کوچک شده است، بیش از هر زمانی دیگری به جمهوری اسلامی ایران در غرب آسیا نیاز داشته باشد در خصوص تأثیر برگزیت بر شرکای تجاری بریتانیا باید گفت بنا به آمار و مستندات روزنامههای فرانسوی، نخستین تبعات خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، با کاهش تجارت خارجی فرانسه پدیدار شده است. (Erdogan2018: 86) آثار برگزیت در سطح جهانی تقویت اتحاد با آمریکا و کشورهای مشترکالمنافع خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، این کشور را با خلأ ائتلافی مهمی در سیاست خارجی خود مواجه میسازد.
کلیدواژه ها:
کلید واژه های ماشینی:
اتحادیه اروپا ، خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا ، بریتانیا ، سیاسی ، برگزیت ، سیاسی خروج بریتانیا ، پیامدهای ، اقتصادی ، آمریکا ، اتحادیه اروپا در سطوح داخلی
آنچه باید درمورد توسعه تجارت الکترونیکی بدانیم
تجارت الکترونیکی به عنوان یکی از دستاوردهای فناوری اطلاعات، تحولات اساسی در تجارت ایجاد کرده است. توسعه تجارت الکترونیکی پیامدهای مهمی را برای فعالان اقتصادی در پی داشته است. شاید کمتر ابداعی به اندازه تجارت الکترونیکی در حوزه اقتصاد و بازرگانی تاثیرگذار و منشاء مزایا و منافع بوده است.توسعه بازارها، کاهش هزینهها، بهبود زنجیره عرضه، حذف محدودیتهای زمانی و مکانی مبادله، مشتریمحوری و بهبود ارتباط با مشتری، ایجاد مدلهای جدید کسب و کار، افزایش سرعت دسترسی به بازار و در مجموع افزایش رفاه اقتصادی و اجتماعی از پیامدهای آشکار تجارت الکترونیکی است که در ابعاد فردی و اجتماعی نمایان شده است. بسیاری از موانعی که در بازارهای سنتی دور از انتظار به نظر میرسید رفع شده و مدلهای جدید کسب و کار با ویژگیها و قابلیتهای جدید به وجود آمدهاند. این تحولات در جهان به گونهای بوده که همواره برآوردها و پیشبینیها در مورد حجم تجارت الکترونیکی کمتر از مقادیر تحقق یافته بوده است. بیتردید با فراهم شدن بسترها و آگاهی فعالان روند توسعه تجارت الکترونیکی شتابان خواهد بود. گسترش روزافزون حجم تجارت الكترونیكی در جهان، بهكارگیری آن توسط بنگاههای اقتصادی و پذیرش تدریجی آن از سوی مصرفكنندگان بیانگر مزایای بالقوه تجارت الكترونیكی در عرصههای اقتصادی و بازرگانی است. بنابراین راهی جز تلاش مستمر برای استفاده از آن در فعالیتهای اقتصادی متصور نیست. نقش سهم تجارت الکترونیکی از مبادلات جهانی در حال افزایش است. بیشترین مبادلات الکترونیکی به ترتیب در آمریکا، اروپای غربی، اروپای شرقی و کشورهای جنوب شرق آسیا صورت میگیرد. سهم تجارت الکترونیکی از کل مبادلات در اقتصاد آمریکا بیش از 25 درصد برآورد میشود. بر اساس برآورد موسسه فارستر، حجم B2C در جهان در سال 2003، 7/203 میلیارد دلار بود که در سال 2010 به 1500 میلیارد دلار رسیده که در مدتزمان هشتساله بیش از هفت برابر شده است. تجارت الکترونیکی در کشورهای در حال گذار و در حال توسعه نیز روند صعودی داشته است. در کشور ما مبادلات الکترونیکی با فراهم شدن آمادگی الکترونیکی به تدریج افزایش یافته و تراکنشهای الکترونیکی در بخشهای مالی، آموزش، حمل و نقل، خردهفروشی و سایر بخشهای اقتصادی رشد چشمگیری داشته است. نتایج مطالعات در کشور نشان میدهد آمادگی فنی، فرهنگ و مردم، نهادهای پشتیبان و مسائل حقوقی زیرساختهای کلیدی برای توسعه تجارت الکترونیکی محسوب میشوند. با فراهم شدن این زیرساختها، زمینه بهرهمندی از تجارت الکترونیکی برای بخشهای اقتصادی فراهم خواهد شد. یکی از مهمترین عوامل موثر بر ترویج تجارت الکترونیکی، ایجاد اعتماد و اطمینان برای بازیگران اقتصادی است. پژوهشها نشان میدهد اعتماد و اطمینان به محیطهای تجارت الکترونیکی میتواند نقش کلیدی در گسترش تجارت الکترونیکی داشته باشد. اعتماد از زوایای مختلف مورد توجه قرار میگیرد که مباحث حقوقی یکی از ابعاد آن به شمار میرود. به طور كلی در حوزه تجارت الكترونیكی سه بازیگر دولت، مصرفكنندگان و توزیع كنندگان در تجارت الكترونیكی نقش كلیدی ایفا میكنند. نقش و سهم هر یك از آنها در توسعه تجارت الكترونیكی متفاوت است. دولتها بیشتر در نقش تامین زیرساختهای اقتصادی، فنی و ارتباطاتی، امنیتی و تسهیل تجاری ظاهر میشوند. تامین زیرساختهای تجارت الكترونیكی به هزینههای اولیه بالایی نیاز دارد تا امكان فعالیت و بهرهبرداری برای سایر بازیگران فراهم شود. البته دولت خودش نیز بهرهبردار از این زیرساخت در تعامل با بنگاهها به صورت دولت با بنگاه و دولت با مصرفكننده و بالعكس نیز هست. این نكته باید افزوده شود كه زیرساختهای تجارت الكترونیكی فقط فنی و ارتباطاتی نبوده و طیف وسیعی از اقدامات را برای فراهمسازی محیط نیاز دارد.پیادهسازی كامل تجارت الكترونیكی در سطح تجارت داخلی و خارجی با استفاده از ابزارها و استانداردهای بینالمللی و با توجه به فرهنگ ایرانی و اسلامی در بستری امن به گونهای كه هر شخص (حقیقی و حقوقی) با هر اندازهای از كسب و كار بتواند در هر زمان و هر مكان با مشاركت در آن به رونق اقتصاد كشور و افزایش بهرهوری كمك کند.
1 پیشنیازهای توسعه تجارت الکترونیکی توسعه تجارت الکترونیکی نیازمند برخی پیشنیازها و بسترهاست که عبارتند از: نهادها و قوانین و مقررات زیرساخت ها و دسترسی آموزش و ترویج نهادها و قوانین و مقررات: قوانین و مقررات کارآمد و بهروز یکی از نیازهای کلیدی ساماندهی کسب و کارهای الکترونیکی است. تجربه جهانی نشان میدهد قوانین مرتبط با تجارت الکترونیکی برخلاف بسیاری از قوانین دیگر که کارآمدی آنها ممکن است سالها ادامه یابد، در طول چند سال (حداکثر سه سال) کارآیی خود را از دست میدهد و نیازمند اصلاح و بهروزرسانی مستمر برای پاسخگویی به نیازهای مسائل فرارو است. لازمه این امر پراهمیت وجود نهادهای آگاه در بخش تجارت الکترونیکی است. نهادها لزوما دولتی نیستند، میتوانند اتحادیهها و اصناف، انجمنهای علمی، هستههای علمی، کارگروههای تخصصی و نهادهای پژوهشی و نهادهای سیاستگذار و قانونگذار را پوشش دهند. هیچ کشوری (کشورهای فعال در بخش تجارت الکترونیکی که حدود 70 کشور هستند) یافت نمیشود که از مبادلات الکترونیکی قابل توجه برخوردار باشد و آثار و پیامدهای تجارت الکترونیکی در آن نمایان شود ولی فاقد قوانین مناسب و کارآمد باشد. باید توجه داشت که برخی موارد قوانین میتوانند محدودکننده و چالشبرانگیز باشند. بیتردید این قوانین نهتنها کمکی به توسعه تجارت الکترونیکی نخواهند کرد بلکه باعث هدررفت بسیاری از منابع اقتصادی و انسانی خواهند شد. چرا قوانین از اهمیت بالایی در تجارت الکترونیکی برخوردار است؟ پاسخ این پرسش چندان ساده نیست. قوانین شفاف و کارآمد از معیارهای کسب و کار است. با وجود قوانین مناسب، بنگاهها و کسب و کارها فضای کار و فعالیت و مخاطرات مترتب را ارزیابی میکنند. به بیان فنی، قوانین مناسب هزینههای مبادله را کاهش میدهد و بنگاهها را به فعالیت در فضای مناسب و مطبوع تشویق میکند. چرا باید قوانین تجارت الکترونیکی در دوره زمانی کوتاه بازنگری شود؟ دلیل این موضوع این است که از یک سو فناوریها و نوآوریها هر روز.
دیدگاه شما