نیروهای مسلح ایران آماده پاسخ به هر تهدیدی هستند
به گزارش خبرنگار مهر، سردار علی رزمجو عصر چهارشنبه در آئین سراسری تجلیل و تکریم یک میلیون پیشکسوت دفاع مقدس و مقاومت با تبریک فرا رسیدن هفته دفاع مقدس، اظهار داشت: هشت سال دفاع مقدس ملت ایران اسلامی و نیروهای مسلح در مقابل تمامی کفر جهانی، آن هم در شرایط نوپایی انقلاب اسلامی گواه بر این مطلب است که چنین دفاعی از ابعاد مختلف مبنی بر ارزشهای الهی، ایثار و از خودگذشتگی است.
بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان
فرمانده سپاه امام صادق (ع) استان بوشهر با تاکید بر اینکه این اندیشه کم یاب و نایاب، انقلاب اسلامی و الهی برای مبارزان عالم الگو و سرمشق است، ادامه داد: دفاع مقدسی که مبتنی بر ایمان اقشار مختلف مردم و خصوصاً جوانان و تحت رهبری و فرماندهی امام خمینی (ره) بود توانست عظمت پوشالی استکبار جهانی را تهی کند.
وی با بیان اینکه دفاع مقدس استخوانهای استکبار را در هم شکست و حیثیت آنها را در منطقه کم رنگ کرد، افزود: هشت سال دفاع مقدس فرهنگی ایجاد کرد که با حرکت انقلاب اسلامی و حتی پس از جنگ بیداری سازی گوناگونی در سراسر دنیا به وجود آورد.
فرمانده سپاه امام صادق (ع) استان بوشهر تاکید کرد: آنچه که در هشت سال دفاع مقدس بر ایرانیان گذشت در حقیقت آثار عظیم و گستردهای داشته که هر چه به آن پرداخته شود ناگفتنیهای زیادی دارد.
وی خاطرنشان کرد: در طول دوران دفاع مقدس فرهنگی در کشور بر پایه ایثار، شهادت طلبی و اعتقاد به فداکاری با جان و مال در راه عقیده و پایداری با محور ایمان و مبانی فکری و مکتبی با هدایتهای امام خمینی متولد شد که این مکتب با این زیربنای محکم تا ظهور امام زمان شکست ناپذیر خواهد بود.
رزمجو با تاکید بر اینکه امروز مرزهای جغرافیایی ایران اسلامی به مراتب مستحکمتر از چهل سال پیش است، بیان داشت: هشت سال دفاع مقدس نماد شکوه، مقاومت، قدرت و هویت ملت ایران اسلامی است.
وی با اشاره به اینکه ما توانستیم در هشت سال دفاع مقدس استعدادها و ظرفیتهای کشور را به منصه ظهور برسانیم، یادآور شد: امروز دشمن میداند که ایران اسلامی با توان نیروهای مسلح و ایمان مردمی پاسخگوی هرگونه از تهدیدات در هر سطحی است.
رزمجو با تاکید بر اینکه رژیم صهیونیسم برای ایران لقمهای است که به راحتی بلعیده خواهد شد، تصریح کرد: ما نه به تجهیزات خود مینازیم بلکه قدرت ملت ایران اسلامی در ایمان و عشق به امام حسین است.
فرمانده سپاه امام صادق (ع) استان بوشهر با اشاره به اینکه نیروهای مسلح ایران اسلامی در حول محور ولایت چنان اقتداری به منصه ظهور رساندهاند که دشمنان را در لاک دفاعی فرو برده، گفت: اقتدار شکست ناپذیر نیروهای مسلح و ایمان ملت ایران دشمنان را منجمد و فریز کرده است.
باید از «قانونمداری» و «پاکدستی» گفتمان اصلاحات مراقبت کرد/ توصیه هفتگانه برای انتخاب شهردار جدید
ایلنا: رئیس فراکسیون امید با اشاره به در پیش بودن انتخاب شهردار تهران، به اعضای شورای شهر توصیه کرد در انتخاب شهردار جدید به مقبولیت عمومی، چهره ملی، تخصص، کارآمدی، پاکدستی، اشراف کامل به شکست جعلی و ویژگی بارز آن حوزه مدیریت شهری و پایبندی به گفتمان اصلاح طلبی توجه جدی داشته باشند.
به گزارش ایلنا، محمدرضا عارف در نشست مشترک اعضای هیات رئیسه فراکسیون امید، شورای عالی اصلاح طلبان، شورای شهر و مجمع نمایندگان تهران با تسلیت ایام دهه آخر ماه صفر و گرامی داشت روز ۱۳ آبان از زحمات اعضای شورای شهر در طول یکسال گذشته قدردانی کرد و با مرور روند طی شده از خرداد ۹۲ تاکنون، تهدیدها و فرصت هایی که جریان اصلاح طلب با آن رو به رو بود و دستاوردهایی که طی سالیان اخیر این جریان کسب کرد، گفت: جریان رقیب پیروزی های سلسلهوار جریان اصلاح طلب در انتخابات های متوالی برایش بسیار سخت بود بخصوص در انتخابات شوراها و تغییر مدیریت شهری هضم این شکست علی رغم لیست های متعدد جعلی که در جریان انتخابات منتشر شد برای آنها دشوار بود.
وی با بیان اینکه رمز موفقیت جریان اصلاح طلب در دهه ۹۰ انسجام و همبستگی بود، افزود: اعتمادی که مردم به جریان اصلاح طلب کردند و چک سفید امضایی که به این جریان اصیل سیاسی دادند می بایست با عملکرد خوب ما در دولت، مجلس و شورای شهر پاسخ این اعتماد را دریافت کنند. مردم باید نتیجه اعتماد خود به اصلاحطلبان در انتخابات مجلس و شورای شهر بویژه در تغییر مدیریت شهری را ببینند.
رئیس فراکسیون امید با اشاره به قانون منع بکارگیری بازنشستگان و پاسخ کمیسیون شوراها و اجتماعی مجلس به استفساریه جمعی از نمایندگان مجلس، گفت: باید از زحمات آقای مهندس افشانی در مدت کوتاهی که تصدی شهرداری تهران را بر عهده داشتند تشکر کنم. ایشان در این مدت با همراهی اعضای شورای شهر برنامه های خوبی را برای شهر تهران آغاز کرده بودند که امیدوارم با تدبیری که شورای شهر تهران اتخاذ می کنند این برنامه ها به سرانجام برسد.
وی با اظهار تاسف از عدم ثبات در مدیریت شهری، تصریح کرد: اعضای شورای شهر تهران و اکثر کلان شهرها بواسطه حضور در لیست امید شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان توانستند رای بیاورند و اشتباه است که تصور کنند عقبه حزبی شان باعث رای اوری آنها شده است هر چند تعدادی از این عزیزان هم عضو هیچ حزبی نبوده اند به همین دلیل انتظار بود در مباحث کلان مدیریت شهری همچون انتخاب شهردار با شورای عالی اصلاح طلبان مشورت های لازم میشد که اگر این مشورت ها انجام می شد مطمئنا مجبور به تغییر شهردار در کمتر از یکسال نمی شدیم.
عارف تاکید کرد: برای عملیاتی کردن برنامه حداقل یک دوره ۴ ساله مدیریتی لازم است به همین دلیل عدم ثبات مدیریتی لطمه شدیدی به مدیریت شهری میزند. ثبات در مدیریت لازمه تحقق برنامه اداره شهر است.
رئیس مجمع نمایندگان استان تهران با اشاره به در پیش بودن انتخاب شهردار تهران، به اعضای شورای شهر توصیه کرد در انتخاب شکست جعلی و ویژگی بارز آن شهردار جدید به مقبولیت عمومی، چهره ملی، تخصص، کارآمدی، پاکدستی، اشراف کامل به حوزه مدیریت شهری و پایبندی به گفتمان اصلاح طلبی توجه جدی داشته باشند.
وی در همین راستا افزود: بارها تاکید کردهام که ویژگی بارز گفتمان اصلاحطلبی قانونمداری و پاکدستی آنهاست. دوستان ما در مجلس و شورای شهر باید به شدت مراقبت کنند که این دو ویژگی گفتمان اصلاح طلبی آسیب نبیند.
۱۰ درس زندگی که از بتمنهای نولان یاد گرفتیم
بتمنهای نولان علاوه بر تصاویر خیرهکننده و داستانهای گیرا، چند درس زندگی مهم برای تماشاگرانش داشت که قرار است با هم مرورشان کنیم.
۱۵ سال از زمانی که کریستوفر نولان اولین فیلم سهگانهی تماشایی شوالیهی تاریکی را ساخت و نامی بزرگ و مهم در صنعت سینما شد، میگذرد. نولان با ساخت این سه فیلم نه تنها بتمن و ژانر ابرقهرمانی را احیا کرد، بلکه تعدادی از بهترین تجربههای سینمایی را برای مخاطبان سراسر دنیا به ارمغان آورد.
کریستوفر نولان بالاترین مهارتهای کارگردانیش را در این سه فیلم به کار گرفت و جمعی از بزرگترین ستارههای سینما را جلو دوربین برد؛ از کریستین بیل و مایکل کین گرفته تا هیث لجر بزرگ و فقید. اما در کنار تمام ویژگیهای مثبت و دلچسب این سهگانه و ساختار داستانی خیلی خوبش، مولفههای دیگری هم وجود دارد که باعث شده در طول این سالها هواداران زیادی داشته باشد و سینمادوستان از دیدن چندینبارهی آن لذت ببرند؛ و آن هم چیزی نیست جز نکات و حرفهایی که فیلم به مخاطبانش میگوید.
بتمنهای نولان پیامهای مهم و تأثیرگذاری به نسلهای مختلف منتقل کرد که هرکدام میتواند دیدگاه جدیدی به ما بدهد. دیدگاهی نو برای زندگی و تصمیمهایی که در آینده میگیریم. در ادامه ۱۰ درس زندگی را که از سهگانهی شوالیهی تاریکی یاد گرفتیم مرور میکنیم.
۱۰. جنون و دیوانگی در یک قدمی همهی ماست
نولان با دومین فیلم بتمنش یعنی شوالیهی تاریکی تاریخساز شد و بهترین فیلم این سهگانه را رقم زد که به گواه همه جایگاهی رفیع در میان آثار ابرقهرمانی و به طور کل در سینما دارد. تماشاگران در فیلم اول با بروس وین و سفر پرماجرایش در تبدیل شدن به بتمن و قهرمان گاتهام آشنا شده بودند و برای همین تمرکز فیلم دوم روی معروفترین و بزرگترین دشمن بتمن یعنی جوکر بود. شخصیتی پیچیده و مرگبار با بازی درخشان و خیرهکنندهی هیث لجر، شخصیتی که تمام هدفش هرج و مرج و به آتش کشیدن دنیا بود.
جوکر تمام تلاشش را میکند برای اینکه جامعه را شکست جعلی و ویژگی بارز آن تا مرز فروپاشی بکشاند و مردم متمدن را به جان هم بیندازد، چرا که به قول خودش «جنون مثل گرانش زمینه، فقط کافیه یه هُل کوچیک بدی تا همه به قعر دیوانگی سقوط کنن.»
جوکر سرانجام و بعد از پیچ و خمهای فراوان موفق میشود این ادعایش را ثابت کند؛ کل شهر را به هرج و مرج و آشوب میکشاند و در انتها کاری میکند تا هاروی دنت به قعر جنون و دیوانگی سقوط کند. هاروی دنت، این شوالیهی سفید گاتهام و تنها امید بروس وین برای نجات شهرش، عملا به هیولایی بیرحم تبدیل میشود که حتی از کشتن یک پسربچهی بیگناه ابایی ندارد.
جوکر برندهی جدال حماسی و نفسگیر بتمن و جوکر میشود و بتمن برای نجات مردم گاتهام راهی جز دروغ نمیبیند. با کمک جیم گوردون تصویری جعلی و دروغین از هاروی دنت میسازند و او را در دید عموم به عنوان قهرمان معرفی میکنند. دروغی بزرگ و دردناک که درستی حرفهای جوکر را بیش از پیش ثابت میکند.
۹. شانس و زندگی دست خودمان است
هاروی دنت دادستان عدالتطلب گاتهام و یکی از معدود نقاط روشن این شهر تاریک و پرفساد بود. مردی قابل احترام، جذاب و بهشدت مهربان که به ما ثابت میکرد حتی در تاریکترین جاها نیز آدمهای خوب پیدا میشوند.
ولی چیزی که باعث شد هاروی دنت فردی چنان موفق باشد و یکی یکی موانعش را کنار بزند و جلو برود، دیدگاهش به زندگی و فرصتهای پیش رو بود. هاروی دنت تصویر روشن و دقیقی از خواستههایش داشت و برای رسیدن به آنها از چیزی نمیگذشت، همانطور که همیشه به ریچل میگفت: «من خودم شانس و موقعیتهام رو تو زندگی درست میکنم.»
جاهطلبی و انگیزه برای جلو رفتن، نکتههایی کلیدی و مهم در جهان امروز هستند که بدون داشتن آنها ممکن نیست به جایی برسیم، و هاروی دنت با سکهی معروفش که هردو طرفش شیر بود، به ما نشان داد که شکست و نرسیدن برای او بیمعنی است و تا رسیدن به اهدافش کوتاه نمیآید. این به تماشاگران انگیزه میداد تا دنبال چیزی که دلشان میخواهد بروند و صرف نظر از شرایط و سختیها، برای رسیدن به خواستههایشان تمام تلاش خود را بکنند.
۸. آدمها سفید و سیاه نیستند
فیلمهای ابرقهرمانی معمول دو تیپ شخصیت دارند. یکی که قهرمان است، کسی که از همه چیز زندگیش میگذرد تا از آدمهای در خطر محافظت کند، و دیگری ضدقهرمان، که تمام تلاشش را میکند تا دنیای دور و برش را به نابودی بکشاند. اما کریستوفر نولان این پیشفرض کلیشهای فیلمهای ابرقهرمانی هالیوود را شکست و همهی شخصیتهایش را جوری تصویر کرد که خاکستری و چندبعدی باشند، نه صرفا بد و نه صرفا خوب.
در یکی از صحنههای پایانی فیلم، جوکر دو کشتی را مورد آزمایش قرار میدهد. در یک کشتی زندانیهای گاتهام نشستهاند و در کشتی دیگر مردم عادی و ظاهرا بیگناه و قرار است سرنشینهای هر کشتی تصمیم بگیرند که کشتی مقابل را منفجر کنند یا خودشان منفجر شوند. احتمالا قضاوت اولیهی همه این است که زندانیها مستحق نجات نیستند و مردم عادی سزاوار زنده ماندن هستند. ولی غافلگیری اینجاست که یکی از زندانیها رفتاری انسانی از خودش نشان میدهد و با تصمیمی درست و به جا، فرصت رستگاری را برای خودش میخرد.
شخصیت دیگری که چندلایهای بودن آدمها را نشان میدهد، هاروی دنت است. دنت عملا بعد از سوختن نصف صورتش، به «دو چهره» بدل میشود و در پی مرگ ریچل چنان خودش را میبازد که به سوی منفی و تاریک درونش فرصت احیا میدهد. به قول خودش «یا مثل یه قهرمان میمیریم، یا انقدر زنده میمونیم تا خودمون تبدیل به ضدقهرمان بشیم.»
آدمهای خوب، صد در صد خوب و مثبت نیستند و هر آن امکان لغزش و سقوط به قعر تاریکی دارند، و آدمهای بد و منفی هم فرصت رستگاری و بازگشت به روشنایی.
۷. گاهی وقتها لازم است حقیقت پنهان بماند
اگر کل سهگانهی شوالیهی تاریکی و داستانش را در نظر بگیرید، میبینید که ساختار داستان برای تکامل شخصیت بروس وین و سفر این قهرمان طراحی شده. در «بتمن آغاز میکند» او به سفری دور و دراز میرود تا خودش را پیدا کند و در نهایت تبدیل به قهرمان شنلپوش گاتهام شود. در پایان فیلم دوم، شخصیتش پختهتر میشود و هدف شکست جعلی و ویژگی بارز آن واقعی بتمن را درک میکند، اینکه قرار نیست شوالیهای محبوب یا قهرمانی مردمی و معروف باشد، بلکه قهرمانی است در سایهها، شوالیهای محافظ و خاموش که با تلخیها و تاریکیهای برآمده از دل گاتهام مبارزه میکند.
بعد از اینکه بتمن جوکر را متوقف میکند و هاروی دنت هم کشته میشود، بروس و جیم گوردون متوجه میشوند که گاهی وقتها باید به همه دروغ گفت تا در مقابل واقعیت هولناک و تلخ محافظت شوند، و گاهی وقتها این تصمیم سخت و طاقتفرسا ضروری است. البته که تاوان این دروغ را در قسمت سوم میدهند، ولی شوالیهی تاریکی با تصمیمی تکاندهنده و تأثیرگذار به پایان میرسید که تماشاگرانش را حسابی شوکه میکرد و به فکر فرو میبرد.
۶. باید به ترسهای خود غلبه کنیم
خیلی از شخصیتهایی که در این سهگانه میبینیم شجاع و دلیر و نترس هستند. از جیم گوردون و هاروی دنت گرفته تا بروس وین و لوشس فاکس، همگی با جرم و جنایت مبارزه میکنند و جلو نیروهای پلید میایستند و از همه مهمتر، بر ترس و وحشت خود غلبه میکنند. مثال بارز این قضیه بروس وین است که یاد گرفت با ترسش از خفاشها رو به رو شود و با مرگ تراژیک پدر و مادرش که در بچگی شاهدش بود، کنار بیاید.
بروس وین از ترس و وحشتی که درونش رخنه کرده بود به نفع خودش استفاده کرد و شخصیت بتمن را به خودش گرفت تا جان انسانها را نجات دهد و جلو جنایتکاران شهرش را بگیرد. او حتی ترسش از خفاشها را به کار گرفت و لباسی شبیه خفاش طراحی کرد تا آدمهای بد و جنایتکارانی که به مردم ظلم میکردند از او بترسند. ترس و وحشت بروس وین هم به او قدرت ذهنی داد و هم ارادهای پولادین به او بخشید تا هدف بزرگش را پیگیری کند.
۵. تسلیم نشویم
در سومین و آخرین فیلم این سهگانه، بروس وین که حالا قهرمانی در سایه است، با ضدقهرمانی تازه و نیرومند به نام بین رو در رو میشود. بین با بازی تام هاردی تعلیمدیدهی لیگ سایهها بود و قدرتی داشت مافوق تصور و از نظر فیزیکی بتمن را حسابی به چالش کشید. در اولین مبارزهی تنبهتن، بین با بیرحمی تمام بتمن را شکست داد و کمرش را شکست.
بروس وین، حالا با بدن و ذهنی شکستخورده در زندانی مرگبار میافتد که به نظر هیچ راه فراری از آن نیست. ولی بروس ناامید نمیشود و قدم به قدم قدرتش را بازمیگرداند. از قلب تاریکی و افسردگی برمیخیزد و نیرویی دوباره میگیرد، تا شهرش را از چنگال بین نجات دهد. شوالیهی تاریکی به معنای واقعی کلمه برمیخیزد و در جدالی دوباره با بین، او را شکست میدهد.
بروس از همان بچگیهایش یاد گرفت که هربار شکست خورد و زمین افتاد، برخیزد و ادامه دهد. صدای پدرش که میگفت: «ما چرا شکست میخوریم و زمین میافتیم بروس؟ واسه اینکه یاد بگیریم دوباره بلند شیم و ادامه بدیم.» همیشه در سرش میچرخد و به او انگیزه میدهد.
۴. عمل مهمتر از حرف است
بروس وین برای اینکه هویتش لو نرود و مردم نفهمند او در واقع بتمن است، در مناظر عمومی شبیه یک پسر پولدار و بیعار ظاهر میشود که تمام وقتش را صرف خوشگذرانی و دختربازی میکند. در یکی از صحنههای «بتمن آغاز میکند»، او در راستای همین حفظ ظاهر با دو سوپرمدل جذاب وقت میگذراند و در یک رستوران توجه همه را به خودش جلب میکند. همه چیز خوب و طبق برنامه پیش میرود تا اینکه ریچل، دوست دوران بچگی بروس، سر میرسد و با دیدن وضعیت او متأسف میشود. در همین صحنه یکی از دیالوگها و نقل قولهای معروف فیلم را میشنویم.
ریچل به بروس میگوید: «این اعمال و رفتارته که شخصیتت رو به بقیه نشون میده بروس، نه اینکه درونت چه کسی هستی.» حرفی که در فینال فیلم، بروس حالا در قامت بتمن به ریچل میگوید و هویتش شکست جعلی و ویژگی بارز آن را پیش او افشا میکند. این جمله به مخاطبان فیلم گوشزد میکند که عمل و رفتار مهمتر از حرف و شعار است و شخصیت همهی ما با اعمالمان مشخص میشود.
۳. شکست مقدمهی پیروزی است
یکی از جذابترین و بهترین بخشهای سهگانهی نولان، بازیگران مکمل درجهیک و بینظیرش است که در صدر آنها، استاد مایکل کین قرار دارد. آلفرد خدمتکار باوفای خانوادهی وین است، ولی خدمتکار واژهی کوچکی برای توصیف این مرد بزرگ به حساب میآید. آلفرد جای پدر را برای بروس وین یتیم پر کرده، پدری دلسوز، مهربان، باملاحظه و حواسجمع که درسهای حیاتی و مهمی به او میدهد.
یکی از مضمونهای ثابت بتمنهای نولان، مواجهه با شکست است.در مقاطع مختلف به این موضوع رجوع میشود. از بچگیهای بروس که در چاهی فرو میافتد و خفاشها او را به وحشت میاندازند، تا وقتی که راسالغول (لیام نیسون) قصر وین را ویران میکنند و بروس در آستانهی ناامیدی و قبول شکست است، و در نهایت هم وقتی با بین رو در رو میشود.
حالا که آلفرد جای خالی پدر را برای بروس پر کرده، همان توصیهی معروف را از زبان او میشنویم. اینکه بعد از هر شکست، یاد میگیریم چطور بلند شویم و ادامه دهیم. شنیدن این جملهها از زبان مایکل کین تأثیری روی مخاطب میگذارد که فراموششدنی نیست.
۲. همه نقاب به صورت میزنند تا واقعیت خودشان را پنهان کنند
بتمن یکی از مشهورترین و محبوبترین ابرقهرمانهای تمام دوران است و تعجبی ندارد لباس مخصوصش هم یکی از مطرحترین و جذابترین لباسها در میان تمام ابرقهرمانها باشد. یکی از بخشهای اساسی این لباس، نقاب بتمن است که هم هویت او را پنهان نگه میدارد تا نزدیکانش آسیب نبینند، هم تبدیل به نمادی از امید برای مردم گاتهام شده.
ولی این قضیهی نقاب و ماسک، بُعد و لایهی دیگری هم دارد. همهی ما نقاب میزنیم تا واقعیت خودمان را از بقیه پنهان کنیم، و فقط وقتی آن را کنار میزنیم و خود واقعیمان را نشان میدهیم که به طرف مقابل کاملا اعتماد داشته باشیم. تنها کسانی که دوستشان داریم و بیشترین اعتماد را نسبت به آنها حس میکنیم، از شکست جعلی و ویژگی بارز آن چهرهی واقعی ما باخبر هستند.
۱. از دوستهای خود کمک بگیریم و تنهایی کار نکنیم
معروف است که بتمن به تنهایی کار میکند و یکتنه با جرم و جنایت میجنگد، ولی همانطور که نولان به ما نشان داد، نقش متحدان او و دوستهایش در موفقیت او کلیدی است و اگر مردان بزرگی مثل جیم گوردون و فاکس و آلفرد کنارش نبودند، نمیتوانست مردم را نجات دهد. برای مثال در «بتمن آغاز میکند» آلفرد دو بار جان بروس را نجات میدهد. یکبار وقتی اسکرکرو با گاز توهمزا به او حمله میکند، و بار دیگر وقتی که راسالغول و نیروهایش قصر وین را آتش میزنند.
در شوالیهی تاریکی برمیخیزد، اگر کمک و هوش لوشس فاکس نبود بتمن موفق نمیشد جوکر را پیدا کند و در قسمت آخر نیز بدون کمک سلینا کایل / کتوومن بروس نمیتوانست بین را شکست دهد. پس کار گروهی همیشه بهتر از فردی جواب میدهد و بد نیست هرازگاهی به آدمهای مورد اعتمادمان تکیه کنیم.
اعترافات اختیاری
پس از تفتیش اقامتگاه دونالد ترامپ توسط پلیس فدرال امریکا (افبیآی) وی در شبکه اجتماعی خود ویدیوی تبلیغاتی کوتاهی را منتشر کرد که واکنشهای گستردهای را به دنبال داشت.
روزنامه ایران: فیلم کوتاهی که در آن روایت خودش از وضعیت حال حاضر جامعه امریکا را به تصویر میکشد. او این ویدیو را در پلتفرم شخصیاش Truth Social منتشر کرد. ترامپ در این ویدیوی تبلیغاتی کوتاه، اعترافات جالبتوجهی از وخامت اوضاع ایالاتمتحده میکند که تمام صحبتهای او در اینجا عیناً نقل میشود. او میگوید:«ما ملتی شکست خوردهایم. ما کشوری هستیم که با بالاترین نرخ تورم طی ۴۰ سال گذشته مواجه بوده است؛ جایی که بازار سهام بدترین نیمه اول سال خود را در بیش از پنج دهه اخیر به پایان رساند. ما ملتی هستیم که بالاترین هزینههای انرژی را در تاریخ، به نام خود ثبت کردهایم و دیگر، مستقل از انرژی یا مسلط بر آن نیستیم؛ جایگاهی که پیش از این در اختیار داشتیم، اما اکنون برای دریافت نفت به ونزوئلا و عربستانسعودی التماس میکنیم. ما در افغانستان تسلیم شدیم، سربازان و شهروندان ما کشته شدند و بهترین تجهیزات نظامیمان را به ارزش ۸۵ میلیارد دلار در افغانستان رها کردیم. ما ملتی هستیم که به روسیه اجازه داد اوکراین را ویران کند و هزاران نفر را بکشد. ما ملتی هستیم که نیروهای مجری قانون را برای مقابله با احزاب سیاسی مخالف، تسلیح کردهایم که قبلاً هرگز چنین چیزی را مشاهده نکرده بودیم. ما ملتی هستیم که دیگر مطبوعات آزاد و منصف نداریم؛ اخبار جعلی تمام چیزی است که شما مشاهده میکنید، [چراکه] کشوری هستیم که در آن آزادی بیان، دیگر مجاز نیست؛ جرم و جنایت بیداد میکند. اقتصاد در حال فروپاشی است و در سال ۲۰۲۱ بیشتر از سال ۲۰۲۰ مرگ بر اثر کرونا را تجربه کردیم.
ما ملتی هستیم که [به زعم او] به ایران اجازه میدهیم سلاح هستهای بسازد و چین با تریلیونها دلاری که از امریکا گرفته است برای ساختن ابزار نظامی در رقابت با ما استفاده کند. ما ملتی هستیم که طی دو سال گذشته، دیگر در سراسر جهان مورد احترام نبوده و ملتی هستیم که با آزادی و ایمان دشمنی دارد. ما ملتی هستیم که اقتصادش با مشکلات فراوان روبهرو است و انبارهای مایحتاج آن خالیاند یا تحویلها در آنها انجام نمیشوند و سیستم آموزشی آن کمترین اولویت را دارد. ما ملتی هستیم که از جهات متعدد تبدیل به جوک شدهایم؛ اما بزودی دوباره عظمت خود را بازخواهیم یافت. این میهنپرستان سختکوش مانند شما هستند که این کشور را ساخته و نجات میدهند.»بر ناظران پوشیده نیست که این سبک کنشهای رسانهای و سیاسی ترامپ در این مقطع، پیامهایی دارد که دلالت کلی و اصلی آن، دست و پا زدن برای بازگشت به قدرت است، خصوصاً در برههای که او با اتهام انتقال اسناد هستهای و سایر اسناد محرمانه به داخل خانه شخصی خود روبهرو است.
شکست سلطه اقتصادی امریکا
صرفنظر از پیام کلی این کنش رسانهای ترامپ باید به تحلیل متن این ویدیو پرداخت. دلالت محوری متن در ابتدا معطوف به انگاره شکست و افول است که مانند هر کنش تبلیغاتی دیگری در انتها به امید پیروزی ختم میشود. آنچه جالب توجه است اعتراف ترامپ به شکست و سقوط امریکا در حوزههای گوناگون است. ترامپ که روزگاری نهچندان دور رئیسجمهور ایالاتمتحده بود اکنون در نقش یک منجی ظاهر شده و رقبایش را به چالش میکشد. او اذعان میکند امریکا در حوزه اقتصادی بالاترین نرخ تورم طی ۴۰ سال گذشته را تجربه کرده، انبارهای کالاهای ضروری آن خالیاند و در حوزه انرژی نیز استقلال و هژمونی خود را در جهان از دست داده و به طور مثال برای دریافت نفت به کشورهایی همچون ونزوئلا و عربستانسعودی التماس میکند. ترامپ درحالی به چنین مواردی اعتراف کرده که اقتصاد و حوزه انرژی یکی از ارکان و ابزارهای راهبردی اعمال قدرت ایالاتمتحده بوده و چند دهه است که دستگاه رسانهای و تبلیغاتی امریکا این کشور را بهعنوان یگانه ابرقدرت اقتصادی جهان معرفی میکند.
ابزار نظامی؛ ابزار سقوط امریکا
اعتراف جالبتوجه دیگر رئیسجمهور پیشین ایالاتمتحده ناظر به شکستهای نظامی این کشور است. شکستهایی را که ترامپ به آنها اذعان میکند باید جدی گرفت، چراکه از یک سو توسط یک مقام ارشد سابق این کشور عنوان شده و از سوی دیگر ابزار نظامی، یکی از سلاحهای تهاجمی سنتی ایالاتمتحده محسوب میشود و بخش زیادی از سلطه امریکا با این سلاح تحقق یافته است. ترامپ به صراحت میگوید: «ما در افغانستان تسلیم شدیم و سربازان و شهروندان ما کشته شدند و بهترین تجهیزات نظامیمان را به ارزش ۸۵ میلیارد دلار در افغانستان رها کردیم.» ترامپ درحالی به شکست، تسلیم و فرار ارتش امریکا از شکست جعلی و ویژگی بارز آن افغانستان اذعان میکند که بیش از دو دهه از لشکرکشی امریکا و ناتو به افغانستان گذشته و امریکا نه تنها به اهدافش نرسیده، بلکه همان گروه حاکم قبلی در افغانستان دوباره به قدرت رسیده است. شکست در عرصه سیاست خارجی و امنیت بینالملل و نیز شکست در برابر سایر رقبا ازجمله چین، روسیه و ایران، بخش شکست جعلی و ویژگی بارز آن دیگری از واقعیت افول امریکا در نظم تکقطبی معاصر است که ترامپ صرفاً به نوک این کوه یخ اشاره میکند.
سرابی به نام آزادی بیان امریکایی
دیگر رکن بنیادین نظام سرمایهداری به رهبری امریکا، مدعایی به نام «آزادی بیان و مطبوعات آزاد» است. رئیس سابق دولت ایالاتمتحده این رکن بنیادین را نیز از حملات خود بینصیب نمیگذارد و در بخشی از اعترافاتش به عدم آزادی بیان و مطبوعات اشاره میکند و اخبار جعلی و برساختهای رسانهای در امریکا را «تمام چیزی که دیده میشود. » مینامد. وقتی ترامپ میگوید: «ما ملتی هستیم که دیگر مطبوعات آزاد و منصف نداریم» تاریخ پروپاگاندای نظام سلطه و ابزار تهاجمی آن یعنی رسانه را به چالش میکشد و نشان میدهد که افشاگریهای رقبای امریکا مبنی بر سرکوب و کنترل ارگانیک مطبوعات و عدم وجود آزادی بیان، توهم توطئه نیست.
سیاست و امنیت داخلی
اعتراف ترامپ به شکافهای اجتماعی، امنیتی و سیاسی نیز مانند موارد پیشین، موضوع تازهای نبوده، بلکه قابل تأمل بودن آن از این حیث است که از زبان کسی بیرون آمده که کمتر از دو سال پیش رئیسجمهور و فرمانده کل قوای ایالاتمتحده بوده و مهمتر از آن اینکه خودش بخشی از فرایند بازتولید و تعمیق شکاف اجتماعی و سیاسی ایالاتمتحده محسوب میشده است، هرچند که اساس نظام اجتماعی و سیاسی در امریکا هم مبتنی بر نوعی تکثر و شکاف برآمده از فدرالیسم فرهنگی، اجتماعی و سیاسی شکست جعلی و ویژگی بارز آن شکست جعلی و ویژگی بارز آن است. در توضیح این مسأله باید گفت صرفنظر از بنیادهای تکثر و انشقاق اجتماعی در ایالاتمتحده، باید به ظهور پدیدهای به نام ترامپ بهعنوان نماینده طیف سوم سیاستمداران در امریکا اشاره کرد؛ طیفی که دیگر چندان در دستهبندی متعارف جمهوریخواه - دموکرات نمیگنجد و هرچند ظاهراً ترامپ از میان جمهوریخواهان به مقام ریاستجمهوری رسید، اما در حقیقت او را باید نماینده راست افراطی و ناسیونالیسم نژادپرستانه در امریکا دانست که دارای بدنه اجتماعی است و نمود مردمی آن را میشد در ماجرای اشغال کنگره ملاحظه کرد. ترامپ همچنین در این ویدیو میگوید: «جرم و جنایت در امریکا بیداد میکند. درحالی که ما نیروهای امنیتی را برای مقابله با احزاب سیاسی مخالف، تسلیح کرده ایم»؛ موضوعی که از یک سو دال بر خشونت و سرکوب سیاسی در این کشور بوده و از سوی دیگر روایتی است از ناتوانی دولت امریکا در برقراری امنیت داخلی با وجود ادعاهای تبلیغاتی مقامات سیاسی و نظامی آن.
لطیفهای به نام امریکا
نقطه اوج روایت ترامپ از کلیت اوضاع ایالاتمتحده در این گزاره نهفته شکست جعلی و ویژگی بارز آن است که «ما ملتی هستیم که طی دو سال گذشته، دیگر در سراسر جهان مورد احترام نیستیم»؛ چراکه این تعبیر دلالت بر این معنا دارد که هیأت حاکمه امریکا این واقعیت را پذیرفته و حتی رسماً اعلام میکند که هژمونی و هیمنه ایالاتمتحده در سراسر جهان ترک برداشته و سایر کشورها حاضر به پذیرش بیچون و چرای آن نیستند. نمود بارز این موضوع را در چند رخداد تاریخی میتوان ملاحظه کرد، ازجمله در سرنگونی پهپاد گلوبال هاوک یا در عملیات موشکی سپاه علیه پایگاه نظامی امریکا در عراق (عینالاسد) در انتقام شهادت سردار سپهبد سلیمانی یا به اسارت گرفتن سربازان نیروی دریایی امریکا در خلیجفارس در سال 1394؛ رخدادهایی که عمر آنها به یک دهه نرسیده است. ترامپ همچنین تیر خلاص خود را در این جمله میزند: «ما ملتی هستیم که از جهات متعدد دستمایه مضحکه (جوک) شدهایم. » که باید آن را فرجام تراژیک نظم تکقطبی امریکایی دانست.ترامپ اما مانند هر کنش تبلیغاتی دیگری میخواهد نشان دهد که تسلیم وضع موجود نشده و قصد بازگشت به قدرت را دارد. حال باید پرسید چشمانداز و راهحل ایجابی او چیست؟ برای درک این چشمانداز آتی باید فقرات پایانی ویدیوی تبلیغاتی او را ملاحظه کرد؛ آنجا که میگوید: «ما بزودی دوباره عظمت خود را بازخواهیم یافت؛ این میهنپرستان سختکوش مانند شما هستند که این کشور را ساخته و نجات میدهند.» صرفنظر از شعارهای پوپولیستی او در خاتمه این ویدیو، باید به گزاره مذکور به مثابه چشماندازی نگریست که یک دلالت دارد و آن تبلیغ صورتی از ناسیونالیسم امریکایی و به تعبیر دیگر، تلاش برای بازگشت راست افراطی به عرصه قدرت در این کشور است؛ موضوعی که خصوصاً از یک سو با طرح اتهاماتی به ایران مبنی بر سوءقصد به جان مقامات امریکایی ازجمله جان بولتون و از سوی دیگر با حادثه حمله به سلمان رشدی در نیویورک بیش از پیش تقویت شد؛ زیرا از یک جهت بیانگر ناکارآمدی دولت بایدن در تأمین حداقلی امنیت است و از طرف دیگر باید توجه داشت که اسلامستیزی و ایرانستیزی از ویژگیهای تفکر راست افراطی امریکایی است. این بدین معنا نیست که اسلامستیزی و ایرانستیزی توسط سایر گروههای سیاسی در ایالاتمتحده به رسمیت شناخته نمیشود؛ بلکه به این معنا است که صورت عریان و بدون تعارف آن را باید نزد نژادپرستان امریکایی مشاهده کرد.
شاعران شکست و فضای یأسآلود شعر کودتا/ آنچه نیما و شاگردانش پس از 28 مرداد نوشتند
آنچه معمولا ذیل عنوان شعر پس از کودتا طبقهبندی میشود، بازهای حدودا ده ساله و شاعران مختلفی از جمله نیما، اخوان، شاهرودی، شاملو، نصرت رحمانی و. را در برمیگیرد.
ایران آرت: بهنام ناصری در اعتماد نوشت: تاثیر کودتای ۲۸ مرداد بر فرم و محتوای ادبیات معاصر فارسی، سوژه مهم و موسعی است جامع ژانرهای مختلف ادبی؛ با این وجود غالب اظهارنظرها در این باب ناظر بر آثار شاعران بعد از کودتاست. شاید چون شعر نه تنها صورت اولی ادبی روزگار بود، بلکه به یمن بیان در لفافه و نمادینش در انسداد تاریخی حاکم بر فضای ایران دهه 30 جایگاهی منحصربهفرد بین هنرها داشت. این به معنای نفی کارکرد ادبیات قصوی در سالهای بعد از 32 نیست و کارنامه نویسندگانی چون گلستان، صادقی، ساعدی، آلاحمد و دیگران این را به خوبی نشان میدهد؛ ولی برای قاطبه خوانندگان ادبیات در آن سالها این شعر بود که چون آینهای رودررویشان قرار میگرفت تا خود را در آن ببینند و البته نسبت خود را با آنچه پیرامونشان جریان داشت.
آنچه معمولا ذیل عنوان شعر پس از کودتا طبقهبندی میشود، بازهای حدودا ده ساله و شاعران مختلفی را دربرمیگیرد که از آن میان نیما و تنی چند از شاگردان با واسطه یا بلافصلش چون اخوان، شاهرودی، شاملو، نصرت رحمانی و. شاخصترند. بازنمایی فضای یأسآلود بعد از کودتا در وجوهی نمادین، تماتیک و استعاری و نیز زبانی در خدمت بیان تراژدی شکست، ویژگی شعر بعد از کودتا بود. تا جایی که از آنان به "شاعران شکست" نام میبردند.
معروفترین و راهیافتهترین شعر کودتا به حوزه عمومی شاید "زمستان" اخوان باشد. شعری مصداق بارز همان عنوان جامع "شعر شکست" که چنان با کودتا گره خورده که لحن و بیان استعاری آن برای خواننده آگاه شعر معاصر فارسی، ارجاعی است به فضای یأسآلود بعد از 28 مرداد 32:
"هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان/ نفسها ابر، دلها خسته و غمگین/ درختان اسکلتهای بلورآجین/ زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه/ غبارآلوده مهر و ماه/ زمستان است"
نسبت اخوان با کودتا از منظری شاید، عمیقتر از دیگر شاعران همنسل خود بود، چرا که آن نگاه و لحن و بیان حزنآلود که از شکست جعلی و ویژگی بارز آن کودتا برآمده بود، در شعر اخوان امتداد یافت و جدای از "زمستان"، مجموعههایی چون "آخر شاهنامه" یا "از این اوستای او" نیز حاوی آثاری با همین خصلتاند.
اما اگر اخوان لحنی استعاری را برای در لفافه نهادن محتوای کودتا برگزیده بود، نصرت رحمانی در شعر "منادی" ابایی از بیان مستقیمتر و نزدیکتر به زبان معیار برای زدن "حرف"هایش درباره کودتا نداشت. رحمانی هم در وجه نحوی زبان- مثلا با صرف فعل "لهیدن"- و هم در نحوه بیان مستقیم- مثلا در قالب ترکیبهایی وصفی و اضافی مانند "سردار هرزه" برای "شاعر آن بارگاه"- سعی دارد تراژدی کودتا را به جسارتی در بیان بیامیزد که همپوشانی بیشتری با زبان معیار داشته باشد. او در این شعر جدای از توصیفها و فضاسازیهایی که از وضع سیاسی موجود به دست میدهد، به سوی هواخواهان دربار هم حمله میبرد. او شاعری درباری را –که گفته میشود صادق سرمد است- مانند مشتی نمونه خروار مینوازد تا مخالفت و اعتراض خود را حواله ماهیت سلطنت کند:
"در ظلمت فشرده یک شام وهمناک/ یک قطره خون ز حنجره مرغ شب چکید/ خاری برُست بر سر بیراهه کویر/ شعری به آسیاب دو دندان من لهید/ . /ای قصرهای مات! کجا شد حماسهها؟/ سردار پیر شهر طلای سیاه کو؟/ خورشید از چه روی نمایان نمیشود؟/ مداح هرزه شاعر آن بارگاه کو؟"
شعر رحمانی بهطور اعم و شعر "منادی" بهطور اخص، حاوی نوعی عصیان هستیشناختی است:
"برف از درخت کاج فرو ریخت، سارها/ در آبی و کبود افق دور میشدند/ سگ پارس کرد، جغد به بیغولهای گریخت/ خفاشها ز نور شفق کور میشدند!"
عصیانی که بعدها دامنهاش از موضوع کودتا و فضای موسوم به "پسا کودتا" فراتر میرود و جهان شعری او را در بر میگیرد.
با این همه، کارکرد دو شاعر نامبرده و دیگرانی چون اسماعیل شاهرودی، احمد شاملو، رضا براهنی و دیگران در آن دهه، به تمامی معطوف به بازنمایی فضای بعد از کودتا نیست و این را به خصوص بخش قابل اعتنایی از شعرهای نیما بیش از سایرین نشان میدهد. شاید آشکارترین تلاقی شعر نیما با کودتا، شعر "دل فولادم" باشد. در این شعر اگرچه نام شعر هم ارجاعی است به توصیف محمد مصدق از خود که در جریان محاکمهاش اتهامات را چون تیرهای نشانه رفته به قلبش و خود را "فولاد قلب" خوانده بود، اما شعر صرفا در خدمت بیان آنچه کودتا به بار آورده، نمیماند. "دل فولادم" برخوردار از حد بالایی از خصلت مهم شعر نیما یعنی توجه به فردیت است. آنچه در "دل فولادم" میخوانیم، آشکارا نوعی خودبیانگری است اما این "خود"، این "فرد" که بارها و بارها در طول شعر با ضمیر اولشخص و صرف افعال در صیغه این ضمیر ابراز میشود، همانقدر بر موجودیت "منِ" مصدق دلالت دارد که بر "منِ" نیما. تجربه رفتن نیما سراغ موضوع کودتا در موقعیت سوژگانی شعرش، به خوبی نسبت متفاوت سیاست و شعر او را در قیاس با شاگردانش نشان میدهد. در شعر نیما، حتی شعری که آشکارا موضوعی سیاسی مانند کودتای 28 مرداد را دستمایه قرار میدهد، این "امر سیاسی" است که بر عمل سیاسی غلبه دارد و بین واقعه بیرونی و مساله فردیت در رفتوآمد است. این تفاوت با سایرین، خاصیت پیشرو شعر نیما را نشان میدهد. چنانکه فارغ از انطباق شعر با وقایع سیاسی روز میتوان قرائتی دیگر در متنها و زمینههایی دیگر هم از آن داشت:
"ول کنید اسب مرا/ راه توشهی سفرم را و نمد زینم را/ و مرا هرزه درا/ که خیالی سرکش/ به در خانه کشاندست مرا. "
دیدگاه شما