روانشناسی ترید و بازارهای مالی
همواره انسان ها در هنگام انجام امور روزانه خود دچار احساسات بسیاری می شوند که اغلب شاید به آن ها توجه خاصی نکنند اما ما در معاملات خود نمی توانیم بروز احساسات را نادیده بگیریم.
اغلب تریدر های جوان در هنگام معاملات خود و یا قبل و بعد معاملات خود دچار بروز احساسات شدید می شوند.
این احساسات اگر تحت کنترل معامله گر نباشند میتوانند به روند معاملاتی شخص لطمه وارد کنند.
احساساتی از قبیل ترس ، طمع ، اجتناب از حقایق و. میتوانند برای یک معامله گر مبتدی بسیار ظربه زننده باشند و به کل قدرت تمرکز و تفکر شخص را از بین ببرند.
در بازارهای مالی معامله گران علاوه بر حوزه های فنی به امور خودشناسی نیز می پردازند زیرا میدانند بازار چیزی غیز از خود آن ها نیست.
اغلب معاملگران هستند که تحلیلی درست را پیش گرفته اند ولی به علت مداخله احساسات در اخر با ضرر از معامله خارج شده اند.
راه حل این موضوع در روانشناسی بازار و خود شناسی فردی است.
پس نتیجه میگیریم که کنترل احساسات تا حد قابل توجهی مانند دیگر مهارت ها برای ورود به بازار های مالی نیاز است.
روان شناسی ترید چیست؟
روانشناسی دانشی است که به بررسی رفتار و برایند های رونانی می پردازد .
از انجا که هر دانشی به دنبال اهدافی است علم روانشناسی به دنبال پیشبینی و تعیین و توصیف حالات رفتاری و روانی افراد در موقعیت های مختلف است.
وقتی صحبت از روانشناسی بازار و ترید می شود پس ما به دنبال شناخت و پیشبینی رفتار های احساسی و روانی خود در موقعیت های معاملاتی هستیم.
از انجا که بخش روانشناسی بازار و خودشناسی فردی بسیار تخصصی تر و کسترده است نمیتوان با خواندن یک مقاله به آن مسلط شد و گاها بسیاری از اشتباها و ضرر های رفتاری معامله گران تماما از روش اشتباه زندگی آن ها و عادت های بد آن ها از کوکی به حال است.
پس برای حل این مسئله نیاز به تلاش و پشت کاری بیشتر است.
اهمیت روانشناسی ترید و بازار
گاها معامله گران با داشتن دانش تحلیل کافی و همچنین نقاط ورود به معامله خوب دچار ضرر می شوند و نمیتوانند مشکل را بیابند.
اما اگر خوب به بررسی داده ها و برنامه معاملاتی خود بپردازند متوجه می شوند که کاملا مشکل اصلی و بزرگ آن ها روان خودشان است.
و بسیاری از افراز با شناسایی این مشکلات ، گاه نمیتوانند از پس حل کردن آن ها بربیاییند چون آن ها در میان اخلاق و روفتار و تعصبات شما خود را پنهان کرده اند.
البته این پنهان کاری ها یک نوع سیستم دفایی روانی است که برای جلوگیری از نا امیدی شکست ها و روحیه دهی استفاده می شود ولی در کل میتوانن انسان را اسیب پذیر کنند.
و مسئله بعدی این است که رفتار انسان را احساسات آن تقریبا کنترل میکند و مشکلات ، عادت های بد و مشکلات روانی و همچنین احساسات رابطه تنکا تنگی باهم دارند.
پس میتوان گفت هرچقدر افراد بر روی احساسات خود مسلط تر شوند میتوانند در هر جنبه ای به خصوص معامله گری ، موفقیت های بیشتری کسب کنند.
از انجا که در هنگام معاملات احساسات از قبیل ترس ، امید ، خشم و ناامیدی به حداکثر خود می رسند کنترل کردن آن ها نیاز به مهارت دارد و کار دشواریست البته برای شروع.
به طور کلی میتوان گفت معامله گران با انواع احساسات در هنگام معامله دست و پنجه نرم میکنند که در ادامه به بررسی آن ها می پردازیم .
ترس یکی از معمول ترین احساسات در بین معامله گران است.
ترس به اشکال گوناگون میتواند باعث ضرر خیلی از معامله گران شود.
ترس میتواند از یک ضرر بزرگ در گذشته باشد ، ترس از بازگشت بازار و از بین رفتن سود ، ترس از وارد شدن به معالمه و ضرر در آن و . باشد.
بروز این احساسات میتواند روند تصمیم گیری منطقی شما را از بین ببرد و به طور کل خارج از اصول تحلیلی و معاملاتی خود عمل کنید و این اولین قدم برای ضرر است.
در هنگام ترس باید تمام رفتار با تفکر باشد ، سعی در بازیابی تمرکز و همچنین پیروی از برنامه معاملاتی و تحلیلی خود کنید.
طمع احساس همیشه همراه با تمام معامله گران است.
اگر شما در زندگی همیشه محتاط یاشید و ارز فرصت ها استفاده نکنید هیج وقت موفق نمی شوید.
اما طمع بیش از حد میتواند در بازارهای مالی چیزی جز ضرر های بزرگ برای معامله گر نداشته باشد.
زیر پا گذاشتن اصول مدیریت سرمایه شخصی و دوری از مدیریت ریسک میتواند شروع طمع یک معامله گر باشد.
طمع ذهنیت یک قمار باز را در معامله گر می پروراند و بی پروا تن به هر ریسکی به دور از هر نوع برنامه ریزی میدهد.
امید همیشه همراه معامله گران موفق است .
ترس و امید همیشه به دنبال هم بوده اند ولی امید بیش از حد میتواند معامله گر را به اشتباه بی اندازد.
معامله ای را تصور کنید که در ضرر است و شخص معامله گر می داند با بستن معامله از ضرر بیشتر خود می تواند جلو گیری کند ولی امید به برگشت روند بازار دارد و زمانی به باور می رسد که میزان ضرر قابل توجه را باید به بازار بدهد .
یا مانند معامله گرانی که امید دارند در زمانی کوتاه با سود های کلان بار خود را در بازار ببندند.
شما زمانی که می خواهید وارد بازار شوید نیاز به امید دارید اگر شخص معامله گر به امید کسب سود وارد نشود پس اصلا وارد نمی شود.
خستگی
ممکن است فکر کنید مگر خستگی یک احساس جسمانی نیست ؟
بله ولی وقتی روان و فکر شخص معامله گر خسته شود میتواند دچار خطا شود و در تصمیم گیری ها به صورت غیر منطقی تصمیم بگیرد.
بسیاری از معامله گران موفق به استراحت و خواب خود بیش از حد اهمیت می دهند زیرا ارزش آن را به خوبی درک کرده اند.
نا امیدی
ناامیدی احساسیت که پس از اتفاقات فوق برای شما ایجا می شود.
احساس ناامیدی باعث می شود شخص معامله گر دست به معاملاتی انتقامی و خارج از برنامه بزند و یا در برخی از موارد به طور کل از بازار برای همیشه خدافظی کند.
احساس نا امیدی میتواند تمام الگوهای رفتاری را تشدید کند.
در پایان.
امیدوارم که میزان خودشناسی را در هنگام معامله درک کرده باشید و فهمیده باشید که کنترل احساسات چقدر میتواند در موفقیت شما تاثیر گذار باشد.
باید گفت که کنترل احساسات تقریبا نیاز به تمرین و تجربه دارد و شما میتوانید با بررسی حالات و رفتار خود در هنگام معامله از پس این کار بر بیایید.
مرز میان منطق و احساسات ماننده مویی باریک است که گاها خود فرد هم متوجه نخواهد شد که در حال حاضر خود تصمیم گیرنده است یا احساسات ولی میتوان با بررسی و مطالعه این مشکلات را حل کرد
قبول مسئولیت
برای رسیدن به هدف نهایی، باید یاد بگیرید که باورها و نگرشهای لازم را در خود بازسازی و راهاندازی کنید. اگر هدف نهایی کسب سود پایدار باشد، هدف اولیه باید آموختن نحوهی تفکر یک معاملهگر همیشه موفق باشد که با ساختار ذهنی بدون ترس معامله کند و شخص را از بی احتیاطی ناشی از ترس محافظت کند. اگر اینچنین محیط ذهنی را ایجاد کنید، معاملات تقریبا پاکی خواهید داشت. در ادامه علاوه بر از بین بردن ترس به انضباط درونی نیاز میباشد. آنچه بیشتر زیانها را بهوجود میآورد، نگرشها وعقاید در مورد اشتباه کردن، ضرر کردن و بیپروایی هنگام احساس پیروزی است. هنگامی که اعتماد به نفس دارید و ترس و نگرانی را از خود دور میکنید، انجام یک زنجیره معاملات موفق دشوار نخواهد بود، زیرا همراه شدن با یک جریان آسان است. همچنین در صورت نداشتن ترس می توان معاملات را بدون هیچگونه کشمکش درونی انجام داد. در این زمان گویی بازار خود فریاد میزند که چه زمان بخرید و بفروشید. نگرش موفق، معاملهگری را جذاب و یادگیری آن را دشوار میکند. معاملهگر مبتدی نمیترسد و احساس یک نگرش برنده را دارد و باخت را تجربه نکرده است. ضرر و اشتباه واقعیتهای اجتنابناپذیر معامله هستند. انتظارات و توقعات ما نشاندهندهی ذهنیت ما دربارهی این هستند که برخی لحظات آینده در محیط اطراف چگونه دیده، شنیده و یا احساس خواهند شد. معاملهگران همیشه موفق با ایجاد تغییری اساسی در نگرش خود موجب این موفقیت شدهاند. در مقابل معاملهگران مبتدی، پس از تجربه کردن ضرر، بدون تردید حالت درد عاطفی را تجربه خواهند کرد و احساس میکنند بازار بر علیه آنها اقدام کرده و با متضرر کردن آنها، احساس برنده بودن را از آنان سلب کرده است.
معاملهگران معمولی انتظار دارند که بازار توقعات، امیدها و آرزوهایشان را محقق سازد و مسئولیت انتخابهایشان را نمیپذیرند و بازار را مقصر شکستهای خود میدانند.
هر معامله گری که در بازار شرکت میکند، برای منافع خود کار میکند. یعنی هدف معاملهگر این است که پول را از بازار بیرون بکشد و هدف بازار، این است که پول یا فرصت را از دست معاملهگر برباید. علاوه بر این بازار فرصتهای زیادی را برای کسب پول سر راهتان قرار میدهد.
در عمیق ترین لایه های هویتی خود بپذیرید که خودتان مسئولیت کامل موفقیت یا شکستهایتان را در معاملهگری بر عهده دارید.
باید بیاموزید که چگونه آنچه میخواهید را از بازار به دست آورید معاملهگران با احساس که اولین گام آن، آموختن و پذیرش کامل و مطلق مسئولیت است. مسئولیت پذیری به معنای؛ پذیرش اینکه تمام نتایج بهدست آمده حاصل کار خودتان است. اما در صورت نپذیرفتن این مسئولیت دو مانع عمدهی روانشناختی ایجاد میشود: 1) بکار بردن واکنشهای تدافعی در بازار که باعث خارج شدن شما از جریان دائمی فرصتها میشود. 2)گمراه کردن خود با این عقیده که با تحلیل بازار، عدم موفقیت شما حل میشود.
در معاملات باید این واقعیت را در نظرگرفت که، بازار اطلاعات خود را با دیدگاه بیطرف و خنثی ارائه میکند. از نظر بازار، هر لحظه ای خنثی است و برای شما که ناظر هستید، هر لحظه و هر قیمت میتواند معنادار باشد. معانی که در ذهنیت شما نهفته است.
اگر جریانهای بیپایان فرصت برای ورود و خروج به معاملات را بدون تاسف و سرزنش دریافت کنید، میتوانید در بهترین شرایط ذهنی برای کسب سود عمل کنید و از تجربیات خود پند بگیرید.
جریان بازار اغلب آشفته است، بهخصوص در تایم فریمهای کوتاهتر، اما الگوی متقارنی را نشان میدهد که بارها خود را تکرار میکنند. اگر بخواهید به جریان بازار حساس باشید، باید ذهنتان فارغ از ترس، خشم، پشیمانی و ناامیدی باشد.
معاملهگر تازه وارد تصور میکند تنها راه انتقام، غلبه بر بازار و تنها راه غلبه بر بازار، کسب دانش بازار است. اما متوجه میشود که پس از افزایش دانش، مشکلاتش در معامله بیشتر شده است. در سطح ناخودآگاه، ذهن ما به طور خودکار اطلاعات را تغییر میدهد، تحریف میکند یا آنها را از آگاهیمان حذف میکند. اگر شخص فقط با هدف اجتناب از درد، به یادگیری هرچه بیشتر مهارتهای بازار بپردازد، مشکلاتش چند برابر میشوند؛ زیرا هرچه بیشتر بیاموزد، انتظار طبیعی او از بازار بالاتر میرود و ناخواسته وارد یک دور باطل میشود.
برندگان، بازندگان، رونق و رکود:
چرخهی رونق و ورشکستگی: لازم بودن زمان زیاد برای انصراف بعضی معاملهگران و همچنین کسب شایستگی کافی بعضی دیگر از معاملهگران برای ورود به بازار.
نیروهای روانشناختی قدرتمند وموثر بر هدف اصلی:
1)خود بزرگ بینی: به وجود آوردن اعتماد به نفس فوق العاده بطوری که معاملهگر احساس میکند هیچ خطایی وجود ندارد. عدم درک ریسک.
2) خود تخریبی: عدم احساس شایستگی برای برنده شدن.
معاملهگران بر اساس نتایج کسب شده:
- معاملهگران همیشه برنده (حدود 10%): کسب روش پول درآوردن.
- معاملهگران همیشه بازنده (حدود 30تا40%): معاملات زیانبار متعدد با پیروزیهای گاه به گاه.
- معاملهگران چرخه رونق و رکود (حدود 40تا50%): کسب روش پول درآوردن، منتها فاقد مهارتهای کتمل معاملهگری برای حفظ پول.
اگر برنده شوید و یاد نگرفته باشید که چگونه بین اعتمادبهنفس و خویشتنداری تعادلی سالم ایجاد کنید دیر یا زود شکست خواهید خورد.
تعریف از نگرش برنده، داشتن انتظار مثبت از تلاشهای خویش و پذیرفتن هر نتیجهی به دست آمده بعنوان اتعکاس کاملی از سطح رشد و چیزهایی است که برای عملکرد بهتر لازم دارید.
کارآمدترین روش برای کشف چیزهایی که برای موفق شدن به آنها نیاز دارید، ایجاد نگرشی برنده است که چشماندازی خلاقانه آن را بهوجود میآورد.
چگونه هنگام معامله در بازار های مالی احساسات خود را کنترل کنیم
کنترل احساسات هنگام معامله در بازار فارکس می تواند تفاوت بین موفقیت و شکست را رقم بزند ، به ویژه اگر در بازار معامله تازه وارد هستید وضعیت ذهنی و طرز فکر شما تاثیر بسیار مهمی در تصمیماتی که می گیرید دارد . داشتن رفتار متعادل و ذهنی آرام برای معاملات به صورت مداوم نکته بسیار مهمی می باشد .
در این مقاله ما اهمیت چگونگی کنترل احساسات در هنگام معامله در فارکس برای معامله گران مبتدی و همچنین معامله گران با تجربه بررسی می کنیم .
اگر به عنوان یک معامله گر فکر می کنید که فقط استراتژی های مدیریت ریسک برای معاملات در فارکس کافی است ، باید گفت این طرز فکر صحیح نمیباشد . یکی از رمز های موفقیت در معاملات فارکس ، دارا بودن هوش هیجانی است . هوش هیجانی به توانایی فرد برای درک و مدیریت احساسات خود گفته می شود . اما این قابلیت نیز گاهی مواقع می تواند تاثیر مخربی در نحوه تصمیم گیری فرد داشته باشد . ما در این مطلب به شما کمک می کنیم که تصمیمات منطقی بگیرید و در معاملات فارکس به یک معامله گر متخصص تبدیل شوید .
روانشناسی فارکس و هوش هیجانی
با وجود این نکته که ما می دانیم تجربیات احساسی منجر به طیف وسیعی از تغییرات رفتاری و شناختی می شود ، بازهم روانشناسی معاملات در هنگام معامله و آموزش فارکس نادیده گرفته می شود . برای جلوگیری از معاملات بی فکر و هیجانی ، شخصیت یک معامله گر نیز به اندازه دانش و تخصص او ضروری است . برای تبدیل شدن به یک معامله گر حرفه ای و متخصص در معاملات فارکس ، فرد باید دارای نظم و انضباط ، آگاه و بلند پرواز باشد که تمامی این خصوصیات نشانه های مثبت هوش هیجانی بالا است .
احساسات و معاملات فارکس
سوال اینجاست که برای یک معامله موفق باید به تصمیم قلب خود گوش دهیم یا تصمیمی که مغزمان میگیرد را انجام دهیم ؟ حقیقت این است که پاسخ های احساسی ، جزوی از حالت های طبیعی و با اهمیت تکامل انسان است و طبق این موضوع تعجبی ندارد که معامله گران فارکس نیز از این نوع احساسات در امان نیستند .
زمانی که فرد معامله گر یاد بگیرد پاسخ های ذهنی خود را به طور کامل بشناسد و بر آنها مدیریت داشته باشد ، در آن زمان فرد می تواند از احساساتش استفاده کند و با کمک آنها هنگام معاملات در فارکس به موفقیت دست یابد .
1 . کنترل کردن استراتژی های مقابله ای منفی
طبق مطالعات مشخص شده که ریشه تصمیم گیری های فرد به دوران کودکی اش بر می گردد ، در شرایطی که اتفاق خاصی رخ دهد ، فرد با استفاده از تجربیاتی که در گذشته کسب کرده است به آن اتفاق عکس العمل نشان می دهد . طبق این نظریه معامله گران فارکس نیز از این قاعده مستثنی نیستند و عده ای از معامله گران بدون اینکه از استراتژی مقابله ای خود مطلع باشند و برای آن استراتژی برنامه ای داشته باشند ، معاملاتشان را آغاز می کنند .
به این مثال در رابطه با این نظریه توجه کنید ، فردی که هرگز در دوران کودکی اش مورد ستایش قرار نگرفته می تواند ضرر و زیانی که در معاملات خود را متضرر می شود را یک شکست شخصی بداند و بابت آنها احساس شرمساری کند . در حالی که حقیقت این است که معاملات فارکس مانند یک میدان مین ، پر از نتایج تصادفی است و هیچ چیزی به طور قطع مورد اطمینان و به طور کامل امکان پذیر نمی باشد (یعنی حتی بهترین معامله گران هم ضرر میکنند و آن بخشی از این شغل میباشد ولی همیشه سود بسیار بیشتر از ضرر بوده )
2 . ترس و معاملات فارکس زوج خوبی نیستند
ریسک کردن و یادگیری رها کردن دو مرحله اساسی برای تبدیل شدن به یک معامله گر واقعی در دنیای معاملات فارکس می باشد . این قابل درک است که از دست دادن یک معامله می تواند ترس و احساس نا خوشایندی ایجاد کند اما اقدامات هیجانی در این مواقع به هیچ وجه توصیه نمی شود .
کتاب محدوده معاملات نوشته مارک داگلاس ، کتابی مشهور در زمینه روانشناسی معاملات است . نکته ی جالبی که در این کتاب اشاره شده اینست که چهار نوع ترس رایج در انسان وجود دارد :
ترس از ضرر کردن
ترس از دست دادن
ترس از اشتباه کردن
ترس از اینکه یک پیروزی به یک شکست تبدیل شود .
در حالی که ترس یک احساس مهم برای بقا در طبیعت و مختص تمامی موجودات است ، اما این رفتار در دنیای اقتصاد و حس انزجار از ضرر گاهی می تواند عواقب نا خوشایندی برای شما داشته باشد . برای مثال زمانی فرد شانس خوبی برای موفقیت در یک معامله دارد ترس باعث می شود فرد در استراتژی معاملاتی اش دچار شبهه شود و نتواند معامله خودش را انجام دهد .
3 . نقش طمع در معاملات
نقطه مقابل ترس ، اعتماد به نفس است . در حالی که اعتماد به نفس برای دستیابی به موفقیت حیاتی می باشد ، اما اعتماد به نفس بیش از حد در معاملات می تواند یک شیوه ی اشتباه برای استراتژی معاملاتی فرد در فارکس باشد . معامله گران حریص در بازار فارکس اغلب مقادیر زیادی را به خطر می اندازند و یا به صورت طولانی مدت در یک معامله می مانند ، که این شیوه می تواند ضرر و احساسات منفی بسیاری را برای شخص معامله گر به ارمغان بیاورد .
فرد معامله گر باید توجه داشته باشد که گاهی معامله به صورت پله پله باعث می شود که فرد طمع خود را کنترل کند و حد ضررش را کاهش دهد . بدین صورت با توجه به این شیوه باعث می شود که معامله گران در فارکس تشویق شوند که اندازه معاملات خود را در هنگام معامله کنترل کنند و آن را ثابت نگه دارند .
4 . تعصب و سرخوشی
طمع می تواند منجر به احساس برتری و سرخوشی غیر واقعی شود ، با بالا رفتن بیش از حد اعتماد به نفس ، برخی از معامله گران فارکس تمایل دارند که معاملات خود را بدون برنامه ریزی انجام دهند و اینگونه افراد استراتژی معاملاتی که قرار بود به آن پایبند باشند را فراموش می کنند . همچنین تعصب ، گونه ای از یک نقص رواشناختی بین انسان ها و همچنین معامله گران فارکس است . تعصب در معاملات به عنوان یک تمایل ذهنی گفته می شود که صرفاً برای تمرکز کردن فرد معامله گر به آخرین معاملات موفقی که داشته است گفته می شود .
یکی دیگر از اشتباهات رایجی که در معاملات ، فرد معامله گر انجام می دهد سوگیری اشتباه است . سوگیری اشتباه به تمایل فرد معامله گر نسبت به استراتژی هایی که مدنظر دارد می گویند . به عنوان مثال ، یک معامله گر فارکس که اعتماد به نفس بیش از حدی دارد ممکن است اطلاعات و نمودار هایی که با ایده های غیر واقعی روبرو است را نادیده بگیرد و مسیر خود را پیش برود .
5 . ناخوشی و معاملات فارکس
هر چند فقط سرخوشی نیست که می تواند تصمیمات شما در معاملات فارکس تحت تاثیر خود قرار دهد بلکه هر احساس قوی و عمیقی می تواند همان تاثیر منفی را در روال معاملات شما داشته باشد . به عنوان مثال یکی از بدترین لحظاتی که فرد معامله گر می تواند در معاملات بازار فارکس تجربه کند اینست که فرد احساس خوبی نداشته باشد و بخواهد برای کارش احساسات و مشکلات درونی خود را سرکوب کند . در همان زمان فرد ممکن است دچار شکست هایی شود که این شکست ها ، منجر به افسردگی فرد معامله گر می شود . این امر همچنین باعث تعصب اشتباه فرد به استراتژی هایی که در گذشته استفاده کرده می شود اما این نکته را نباید از یاد برد که شرایط بازار فارکس دائم در حال تغییر است و فرد نباید مدام از ضرر هایی که در گذشته به دلیل استراتژی های اشتباه دچار شده گلایه کند .
6 . سرزنش و معاملات فارکس
وقتی استراتژی های فرد معامله گر در معاملات فارکس دچار شکست می شود ، احساس نا امیدی و ناراحتی فرد کاملا طبیعی است . با این حال ، هنگامی که فرد در توانایی اش برای موفقیت در زندگی دچار شبهه می شود ، همان وقت شروع به سرزنش خود در عواملی که قادر به کنترل کردن آنها نیست می کند . پس طبق این معاملهگران با احساس موضوع فرد قادر به کنترل احساساتش در این شرایط نیست . سرزنش خود در قبال ضرر ها فقط می تواند منجر به احساس گناه شود که بسیار برای فرد نا خوشایند است . از این گذشته ، بازار معاملات فارکس مملو از نتایج احتمالی می باشد بنابراین تعجب آور نیست که معامله گران حرفه ای بازار فارکس کسانی هستند که از نظر ذهنی برای بدترین شرایط نیز آماده هستند .
چگونه بر احساسات خود هنگام معامله کردن در فارکس کنترل داشته باشیم ؟
اگرچه تجربه ، دانش و مدیریت ریسک مهمترین عواملی است که فرد معامله گر باید در معاملات فارکس در نظر بگیرد ، گزینه دیگری که باعث می شود که فرد معامله گر در فارکس به موفقیت برسد اصول روانشناسی فارکس می باشد . همانطور که در مطالب بالا اشاره شد ، تجربیات عاطفی عمیق می تواند در تصمیم گیری ما تاثیر فراوانی داشته باشد پس یادگیری کنترل احساسات یکی از نکات پایه در معاملات معاملهگران با احساس فارکس است . برای گریز از مشکلاتی که در ذهن فرد قرار دارد ، فرد معامله گر باید نگاه واقع بینانه ای به وضعیت کلی بازار داشته باشد . در این مطلب چند نکته برای کمک به فرد معامله گر برای مدیریت احساسات و بهبود استراتژی های تصمیم گیری که در معاملات فارکس الزامی می باشد اشاره شده است :
به خودتان زمان استراحت بدهید
وقتی احساس غرق شدن در احساسات و تردید را دارید بهتر است به خودتان زمان استراحت بدهید . این شیوه باعث آرامش ذهنی شما می شود و به شما برای طی کردن ادامه مسیر خود در معاملات کمک می کند . از نمونه کار هایی که در زمان استراحت می توانید انجام دهید این است که بعد از پایان زمان معاملات خود اندکی قدم بزنید و پیاده روی کنید .
از روی حرص و طمع و احساسات عمیق معامله نکنید
معاملات فارکس یک زمینه پیچیده است پس فراموش نکنید که معامله بر اساس احساسات می تواند ضرر های هنگفتی را برای معامله گر به همراه داشته باشد . با توجه به این موضوع ، این نکته را باید مدنظر داشته باشید که بازار معاملات فارکس مملو از امکانات و عواملی است که دائماً در حال تغییر است ، پس این نکته را بدانید که برای ادامه در این بازار معاملاتی به استراتژی هایی برای مدیریت ریسک نیاز دارید زیرا که بازار معاملات فارکس یک بازی قمار و یک روش آسان برای به دست آوردن پول سریع نمی باشد .
از نحوه احساسات و نقص هایتان آگاهی داشته باشید
تنها زمانی که فرد کاملا از نقص ها و احساساتش آگاه باشد می تواند در بازار معاملات فارکس تبدیل به یک معامله گر حرفه ای شود . صبر ، انضباط و استدلال عینی سه ویژگی مهمی هستند که در بازار معاملات فارکس به شما به شدت کمک می کنند . اگر چه ارزیابی برای پیدا کردن استراتژی مناسب برای معاملات زمان معاملهگران با احساس بر است . در این هنگام ، شناخت فردی و کنترل شخص بر احساساتش کاملا در معاملات آینده فرد تاثیر مثبت می گذارند .
برنامه ای واقع گرایانه و منطقی برای معاملات خود درست کنید
در حالی که معاملات در فارکس می تواند باعث بالا رفتن هیجان و آدرنالین در فرد معامله گر شود ، فرد باید در چنین مواقعی واقع بین و منطقی باشد . تهیه کردن یک برنامه کاری دقیق و همچنین حفظ نگرش واقع بینانه ، می تواند باعث بالا رفتن مهارت و تسلط فرد در معاملات بازار فارکس شود . با توجه به این نکته که بازار دائما در حال تغییر است نمی توان انتظار داشت که همیشه هزاران دلار برای معامله در حساب خود داشته باشیم پس انتظارات واقع بینانه رمز موفقیت در معاملات فارکس می باشد .
گذر کردن را بیاموزید
وسواس در معاملات می تواند فرد معامله گر را دچار مشکل کند . فراموش نکنید که تصمیم گیری و داشتن یک استراتژی مشخص برای حد ضرر و سطح سود بسیار ضروری است . گاهی لازم است نگاه کردن به نمودار ها را متوقف کنید و این نکته را بپذیرید که در بازار معاملات هم باخت وجود دارد و هم برد و این نکته را درک کنید که شرایط بازار معاملات فارکس با تغییر شرایط و گذر زمان مشخص می شود .
به طور کلی معاملات فارکس چیزی فراتر از دانش مالی و یا شانس خالص است . معاملات در بازار فارکس یک موضوع پیچیده است و احساسات شخص معامله گر بازیگر اصلی این معاملات است . در واقع معاملات فارکس و روانشناسی دو روی سکه می باشند .
۵ نتیجه مهم که از بررسی ترس در معامله برای گروه از معامله گران میتوان گرفت
ما معاملهگران را از نظر ترس در معامله به ۲ گروه تقسیم میکنیم
مبتدی که از نظر روانی متعادل نیستند
حرفهای که از نظر روانی متعادل هستند
انسان همواره از ناشناختهها در هراس است و عملاً از خود ترس هم میترسد. ما بهعنوان یک معاملهگر وارد حوزهای شدهایم که آینده نامعلومی دارد.
همین شرایط کافی است که یک معاملهگر مبتدی، همیشه در ترس باشد؛ اما وقتی این معاملهگر مبتدی به درجهایی میرسد که میتواند مدیریت ریسک و مدیریت سرمایه خود را بهصورت حرفهای اجرا کند، دیگر تبدیل به یک معاملهگر حرفهای شده است و ترس زیاد را از خود دور میکند.
او بهنوعی ترس خود را به تعادل میرساند زیرا آینده دیگر معلوم است او هیچوقت ورشکسته نخواهد شد.
ترس غیر متعادل گروه اول
ترس از شروع کار جدید
بیشتر افرادی که اقدام به فعالیت در بورس میکنند چنین تصور میکنند که از کار خستهکننده و پرمشغله چندین ساله فعلی خود خارج شوند (عملاً از آن فرار کنند) و درآمد رؤیایی خود را در بورس کسب کنند.
ازآنجاکه این افراد اطلاعات و تجربه اندکی در این حوزه دارند همیشه با ترس زیادی اقدام به فعالیت در بورس میکنند. حتی هنگام کسب سودهای مقطعی هم ترس همچنان همراه آنها است. به همین دلیل است که از دید عامه مردم، کار در بورس، کاری بسیار ترسناک به نظر میرسد. (مقاله بهبود روش معامله را هم مطالعه نمایید)
ترس از نابودی سرمایه
اکثر افرادی که عملاً از کار اصلی خود فرار کردهاند و به کسب درآمد در بورس پناه آوردهاند، قطعاً در کار قبلی خود موفق نبودهاند که چنین تصمیم هیجانیای اتخاذ کردهاند. این افراد معمولاً سرمایه کمی دارند و بهواسطه ضعف مالی که همیشه همراه آنها بوده، ترس از بین رفتن سرمایه کم خود را دائماً حس میکنند.
ترس از اتمام بازار سودده
بیشتر مواقع این بازار برای معاملهگران مبتدی طنازی میکند؛ به این معنی که وقتی معاملهگر برای اولین بار شروع به باز کردن معامله میکند چند معامله اول منتهی به سود میشود و معاملهگر در این ترس فرو میرود که نکند این بازار خوب به پایان برسد.
ترس از خوششانس نبودن
معاملهگران مبتدی همیشه در پس تصمیمات خود این ذهنیت رادارند که فرد خوششانسی هستند و ازاینرو شانس زیادی برای موفقیت خود در این کار میبینند؛ اما پس از طی مدت کمی از کار در بازارهای مالی و مواجهه با زنجیرهای از معاملات زیانده، اعتمادبهنفس ناشی از خوششانس بودن در آنها، به ترس از بدشانس بودن تبدیل میشود.
ترس ناشی از مواجهه با خبرهای متفاوت
تمام معاملهگران مبتدی در این مورد مشترک هستند که صحبتهای دیگران، شایعات، خبرها و … روی تصمیمگیری نهایی آنها تأثیر جدی دارد؛ و به همین دلیل حتی خبرهای بیاهمیتی که در تضاد با اصول اولیه فکری آنها در باز کردن معامله است، آنها را بهشدت دچار ترس میکند.
ترس از مشخص نبودن آینده کاری (ترس از آینده نامعلوم)
معاملهگران مبتدی هرگز نمیتوانند عمیقاً باور کنند که کار معاملهگری یک شغل دائمی برای آنها است. ازآنجاکه تصوری از مسیر معاملهگری ندارند، همیشه از آمدن روزی که در این کار ورشکسته شوند میترسند.
ترس از قضاوت دیگران
اکثر معاملهگران مبتدی بهصورت هیجانی کار خود را رها و با پسانداز خود، کار معاملهگری را شروع کردهاند و به همین دلیل زیر ذرهبین اطرافیان هستند. این افراد در معاملات خود همیشه میترسند که در این کار به موفقیت نرسند و در مقابل دیگران سرافکنده شوند.
ترس از زیان
معاملهگران مبتدی وقتی معاملهشان کمی در زیان میرود، از اینکه معامله زیانده خود را ببندند بهشدت میترسند و همین ترس سبب میشود که به امید برگشت قیمت، جای زیادی به زیان بدهند.
ترس کاهش سود
معاملهگران مبتدی وقتی معاملهشان کمی در سود میرود میترسند که قیمت هرلحظه برگردد و از سود آن لحظه کاسته شود؛ پس معاملات سوده خود را زود میبندند. ترس باعث میشود که امید نداشته باشند قیمت به حرکت صعودی خود ادامه دهد و عملاً به سود جای زیادی نمیدهند.
ترس کم، افزایش بیباکی
معاملهگر مبتدیای که به هر دلیلی در باز کردن معاملات خود بیباک است (ترس کمی دارد) ریسک زیادی را به سرمایه خود تحمیل میکند و خود را در مسیر ورشکستگی قرار میدهد.
ترس متعادل گروه دوم
معاملهگر حرفهای باسابقه بالا هم بعد از باز کردن معامله ترس را تجربه میکند. این ترس کاملاً عادی است و جزئی از ذات بازارهای مالی است. معاملهگر حرفهای بهراحتی با ترس کنار آمده و آن را متعادل نگه میدارد زیرا مسلح به اسلحه مدیریت ریسک و سرمایه قوی است.
نتیجه:
- افرادی که علاقهمند به شغل معاملهگری هستند، نباید پیش از آنکه به معاملهگری حرفهای تبدیل شوند، شغلی که هزینههای زندگیشان را تأمین میکند رها کنند.
- افرادی که علاقهمند به کار معاملهگری میشوند، باید دانش و تجربه خود را به حد مطلوبی برسانند و سپس وارد بازارهای مالی شوند؛ یعنی باید ابتدا با دانش لازم به سطحی برسند که سیستمی شخصی خود را خلق کنند.
آنها باید سیستم خود را حداقل در دو سال گذشته بازار چک کنند و حداقل سه ماه بازار را بر اساس سیستم معاملاتی خود، روی کاغذ بررسی کنند تا در جریان سطح سودآوری سیستم معاملاتی قرار گیرند. این افراد بعدازاین مرحله مفهوم مدیریت ریسک و مدیریت سرمایه را درک خواهند کرد و پسازآن با امنیتی مطلوب میتوانند با سرمایه خود وارد بازارهای مالی شوند.
- کسب دانش و تجربه مطلوب، برای معاملهگر یک سیستم معاملاتی به ارمغان میآورد و تغییرات بنیادینی در بینش او ایجاد میکند. ازجمله این تغییرات میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- او باور دارد، ازآنجاکه روز ورشکستگی وجود نخواهد داشت، ترس از نابودی سرمایه معنی ندارد.
- معاملهگر به دلیل شناختی که از معاملهگران بازار به دست آورده به این باور میرسد که بازار مملو از فرصتهای سودآور است و بهراحتی میتوان پشت سر مارکت میکر حرکت کرد.
- معاملهگری که طبق سیستم معاملاتی خود معامله کرده باشد، با توجه به مدیریت سرمایه، به زیان جا نمیدهد ولی به سود جای زیادی میدهد. ازآنجا که او روش خود را بر اساس شناخت بازیگران بازار ساخته است، بیشتر معاملاتش منجر به برد میشود. وقتی بعد از صد معامله کارنامه کاری خود را بررسی کند خواهد دید که کارنامه او سودده بوده پس دلیلی ندارد که از بدشانسی بترسد.
- گفتههای دیگران در معاملهگری که بهطور منظم از سیستم دستور میگیرد و آن را اجرا میکند رسوخ نخواهند کرد؛ درنتیجه او هنگام مواجهه باخبرهای متفاوت ترسی نخواهد داشت.
- وقتی معاملهگر مانند سیستم معاملاتی خود عمل میکند، کارنامه کاری او در بلندمدت سودده خواهد بود و دیگر ترسی از مشخص نبودن آینده کاری نخواهد داشت.
- معاملهگرانی که ترس کمی در باز کردن معامله دارند بهراحتی در مسیر ورشکستگی قرار میگیرند.
- داشتن سیستم معاملاتی مدون و وفاداری به آن، ترس در معامله را متعادل میکند.
ترس در معامله گری، دوست شما است
ترس در معاملات یک از مهمترین عواملی است که کارنامه معامله گری شما را تحت تاثیر قرار می دهد. ترس زیاد باعث می شود سود مناسبی از معاملات خود نداشته باشیم و ترس کم، از معامله گر یک قمار باز می سازد. پس ترس در معاملات یکی از فاکتور های بسیار مهمی است که باید حتما له آن توجه داشته باشید
بسیاری از تمرینهای روانشناسی هستند که فقط بر روی آغاز روند تغییر تمرکز دارند شاید برای برخی از شما پیشآمده باشد که رژیم غذایی خاصی یا ورزش کردن را شروع کرده باشید و پس از مدتی به روند قبلی زندگی بازگشتید. درست است که تمرینهای روانشناسی حس خوبی در افراد ایجاد میکند اما زمانی میرسد که شخص میفهمد که برای تغییرات به تلاشهای متفاوت دیگری نیاز دارد. من برای کاهش وزن سالهای زیادی بدون هیچ موفقیتی با رژیمهای متفاوت دستوپنجه نرم کردم.
در همان حین متوجه شدم که به بیماری دیابت نوع دو هم مبتلا هستم و در صورت عدم اعمال تغییرات لازم سلامتی خود را از دست میدهم. در آن زمان بهوضوح برای من روشن شد که باید رژیم خود را تغییر دهم.
باید وزن خود را کم کنم و در صورت عدم اعمال این تغییرات حتی جان خود را از دست خواهم داد؛ بنابراین رژیم خودم را شروع کردم و تا به امروز به آن پایبند ماندم؛ اما مسئلهای که روند تغییر مرا سرعت بخشید چه بود؟ گفتن اینکه باید یک رژیم غذایی متفاوت داشته باشم و یا ورزش روزانه بیشتر داشته باشم کمکی به من کرد؟ خیر. آن نتوانست تغییری در من ایجاد کند تنها یک تجربه احساسی از ضرورت تغییر باعثشدکه من با تمام وجود اهمیت تغییر را درک کنم.
این موضوع در مورد معامله گران نیز صدق میکند. شاید بارها و بارها به خود گفته باشید که باید از قوانین معاملاتی خود پیروی کنم ولی هنوز اشتباهات قبلی خود را تکرار میکنید و پول خود را از دست میدهید و سرخورده میشوید. حالا چرا تمام تلاشهای شما برای تغییر، تغییری در شما ایجاد نمیکند؟
به این دلیل که نیرویی احساسی ندارد. طبق آخرین تحقیقات روانشناسان مشخصشده که تجربههای احساسی هستند که قدرت ایجاد تغییر را دارند و نه صحبت کردن شخص با خود.
هیچکس با ایستادن در مقابل آینه و گفتن عباراتی درباره ارتقاء فردی احساس ارزشمند بودن نکرده است. شما میتوانید به خود بگویید که فرد شایستهای هستید اما تجربه عبور موفقیتآمیز از چالشها است که میتواند حس کارآمدی پایدار را در شما ایجاد کند. لذت و درد تجربههای احساسی ما را درونی میسازند و باعث میشود آنچه را که سطح زندگی شما را بالا میبرد دنبال کنید و ازهر آنچه به شما آسیب میزند دوریکنید.
با درونی کردن تجربههای احساسی قدرتمند میتوانید تغییراتی را آغاز کردهایم را حفظ کنیم. بازگشت به رفتار و طرز تفکر بیهوده گذشته بدون تلنگرهای احساسی کاملاً طبیعی و منطقی است. آیا حاضرید از امروز بهعنوان یک معاملهگر روی خودکار کنید؟ حاضرید بدون توجه به مقدار سودآوری از همین امروز برای یادگیری هرچه بیشتر خود تلاش کنید؟ قصد کار کردن روی چه بخشی از روش معاملاتی خود را دارید؟
اولین و مهمترین قدم :
در نظر گرفتن یک هدف است. اگر درک روشنی از فردی که اکنون هستید و فردی که تمایل دارید در آینده به آن تبدیل شوید نداشته باشید هرگز و هرگز تغییر نخواهید کرد.
قدم مهم بعدی:
ثبت این هدف یا ضبط صدای خود درحالیکه هدف را شفاف توضیح میدهید است؛ و مهمترین موضوع آیا تلاشهای شما برای رسیدن به هدف از قدرت احساسی برخوردار است؟ آیا میتواند شما را از کسی که تنها به تغییر فکر میکند به کسی که مأمور تغییر خودش است مبدل کند؟ اگر هدف شما فقط یک خواسته باشد تا زمان وجود شور و اشتیاق برای آن هدف آن هدف را دنبال خواهید کرد اما اگر هدف شما یک نیاز ضروری باشد با تمام وجود و امکانات خود برای دستیابی به آن تلاش میکنید؛ بنابراین تنها به این دلیل که ما میخواهیم معاملهگر بهتری باشیم این اتفاق نخواهد افتاد.(در ادامه مقاله ساعت کار فارکس و غلبه بر ترس در فارکس را هم مطالعه نمایید)
این تمرینات را انجام دهید. قبل از شروع روز معاملاتی در موقعیت راحت بنشنید و با ریتم آهسته نفس عمیق بکشید حالا شرایطی را تجسم کنید که روز معاملاتی آغازشده و شما حرکات بازار را در جستجوی نقطه ورود مناسب دنبال میکنید اگر هدف شما انجام معاملات خرید در انتهای حرکت اصلاحی است خود را در آن شرایط مجسم کنید که صبورانه منتظر اتمام اصلاح هستید و سپس وارد معامله میشوید در ادامه تجسم کنید که توانستهاید به هدف خود دست پیدا کنید و اجازه دهید بابت تکمیل آنچه در نظر داشتید احساس غرور کنید. روان شناسان این حالت را حس کارآمدی شخصی میگویند.
اگر خود را بهعنوان فردی موفق تصور کنید و لذت موفقیت را احساس کنید احتمال موفقیت شما بیشتر میشود. اینکه خود را در حال پول درآوردن تصور کنید بهعنوان یک هدف روزانه چندان واقعگرایانه نیست. ولی میتوانید تصورات مربوط به معاملهگری خود را داشته باشیم و احساس غرور و مهارت کنید. زمانی که خود را شخصی کارآمد تصور کنید احتمال انجام تغییرات و حفظ آن بیشتر خواهد شد.
بسیاری از معاملهگران تنها بعد از متحمل شدن ضررهای زیاد به مرحله مربیگری شخصی خودشان میرسد؛ مانند من زمانی که با تشخیص بیماری خود و اینکه نمیخواستم زندگیام نابود شود به سمت تغییر رژیم غذایی کشیده شدم.
وقتی معاملهگر مقدار زیادی از سرمایه خود را از دست میدهد برای جلوگیری از تکرار این وضعیت به معاملهگری صحیح رو میآورد و نه به این دلیل که به خود قول میدهد که قوانین معاملاتی را رعایت کند، بلکه نبود انضباط و نتایج آن موجب برانگیخته شدن یک نیروی احساسی قدرتمند در او میشود این احساس رعایت نظم را در معاملات الزامی میسازد.
برخلاف طرفداران تفکر مثبت ترس کاربردهای خودش را دارد بسیاری از افراد معتاد به الکل به دلیل ترس از تغییر بازگشت به درد و ناراحتی ناشی از عواقب نوشیدن الکل میتواند تغییرات را تحمل کند در اینجا نیز احساس باعث حفظ تغییر میشود.
روانشناسی بازار : ترس در بورس – بخش اول
شاید مهمترین دلیل هر فردی برای ورود به بازارهای مالی از جمله بازار سهام کسب درآمد و چند برابر کردن سرمایه طی مدتی مشخص باشه. در ویدیوهای مختلفی در مورد دید بلند مدت در سرمایهگذاری صحبت کردم و گفتم که برای موفقیت در بورس باید نگاه سرمایهگذاری بلند مدت داشته باشیم. با این وجود در بسیاری از مواقع احساسات فردی و جمعی معاملهگران بر روی این ذهنیتها تأثیر میذاره و کمی تصمیمگیری در شرایط مختلف رو دشوار میکنه! در سری مقالات روانشناسی بازار قصد داریم بیشتر در مورد این احساسات و نحوه صحیح برخورد با اونها صحبت کنیم …
در این مقاله قصد داریم احساس ترس در مواقع و زمانهای مختلف سرمایهگذاری و معاملهگری رو بررسی کرده و از دیدگاه روانشناسی بازار به موشکافی اون بپردازیم. شما میتونید سوالات و نظرات خودتون رو در پایین همین مقاله با ما به اشتراک بگذارید …
مقدمهای از احساس ترس
ترس پدیدهای هست که همواره و در همه مقاطع زندگی همراه ما بوده. ترس و طمع به عنوان دو عامل مهم، اصلیترین موانع برای کسب سود دلخواهِ ما در بازارهای مالی هستند.
اما ترس واقعا یعنی چی؟
ما معمولا از چه چیزهایی میترسیم؟
طبیعتِ ما آدمها به گونهای هست که اِنگار از همه چیز ترس داریم! چه اتفاقات کوچک باشن و چه مسائل بزرگ!
ما از شکست میترسیم و حتی از (ناشناختههای) موفقیت هم میترسیم! ما از تصمیمات اشتباه احتمالی خودمون میترسیم! حتی اگر تصمیم درستی هم بگیریم، (تا زمان رسیدن به نتایج) باز هم میترسیم!
ما از ناشناختهها میترسیم و از اون جایی که آینده بازار به طور حتمی قابل پیشبینی معاملهگران با احساس نیست، از آینده بازار میترسیم! ما از خبرها میترسیم و از بیخبر موندن هم میترسیم! ما از شکست و در نتیجه اون از دست رفتن پول، شغل, اعتبار، همسر و خانواده خودمون میترسیم!
ما حتی از خودِ ترسیدن هم میترسیم!
اما آیا این ترسها واقعی هستن؟! آیا ما حق داریم که بترسیم؟!
واقعیت اینه که ترس یک حس قوی فلج کننده هست که ما در بیشتر مواقع دوست داریم که از اون فرار کنیم. نتیجه فرار کردن از ترسها، کم شدن اراده و اعتماد به نفسِ ماست. و هرچقدر که اراده و اعتماد به نفس در ما ضعیفتر بشن، از چیزهای بیشتری خواهیم ترسید! و این فرایند در طول زندگی ما تکرار میشه …
اما چطور میشه جلویِ ترسها رو گرفت؟!
روانشناسی بازار : ترس از آینده
در واقع هیچ کدوم از ماها از گذشته خودمون ترسی نداریم. ممکنه احساساتی مثل پشیمونی، شرم، احساس گناه و … در مورد گذشته خودمون داشته باشیم، اما چیزی برای ترسیدن در گذشته وجود نداره، اگر هم ترسی از گذشته باشه، احتمالا ترسیدن از تبعاتِ اون در آینده هست. مثلا در گذشته اشتباهی کردیم که ممکنه تبعاتی در آینده برای ما داشته باشه! پس در گذشته همه چیز اتفاق افتاده و همه ترس ما مربوط به آینده و اتفاقاتی هست که هنوز رخ ندادن …
نکتهای که مهم هست و باید به اون توجه کنیم اینه که “در حال حاضر” و در “زمان حال” هیچ چیزی برای ترسیدن وجود نداره، چرا که ما قادریم (در زمان حال) هر اتفاقی رو با تصمیمگیری درست و اجرای اون، تحت کنترل خودمون داشته باشیم.
ما نه بر روی گذشته و نه بر روی آینده کنترلی نداریم! ما از آینده میترسیم چون ممکنه اتفاقِ بدی در اون زمان برای ما رخ بده (در صورتی که هنوز رخ نداده!)
پس چیزی که باید برای ما مهم باشه، تصمیمات فعلی ماست که میتونه نگرانیِ ما در مورد آینده رو کاهش بده …
حقیقت اینه که بسیاری از اتفاقات آینده غیرقابل پیشبینیاند و تحتِ کنترل ما نیستند. ما به عنوان یک سرمایهگذار و معاملهگر باید احتمالات مختلف رو بررسی کنیم و برای هر احتمال یک سناریوی از پیش تعیین شده داشته باشیم. اینجوری ریسک سرمایهگذاری و معاملاتِ خودمون رو کاهش دادیم و اونها را به حداقل رسوندیم. پس با استفاده از همین احتمالات و بررسی دقیق اونها، میتونیم طوری برنامهریزی کنیم که حتی در بدترین شرایط هم اوضاع بر وفق مراد ما باشه!
توجه کنید که قرار نیست ما آینده رو به طور ۱۰۰% پیشبینی کنیم. هیچ کس نمیتونه این کار رو بکنه! فقط کافیه احتمالات مختلف رو بررسی کنیم و برای اونها آماده باشیم…
ترس یا هیجان ؟! انتخاب با توست !
جالبه بدونید که سیستم هورمونیِ بدن ما در مواجهه با دو احساس ترس و هیجان، یک واکنش مشابه داره، و اون هم چیزی نیست جز ترشح آدرنالین!
بعد از ترشح آدرنالین و قرار گرفتن بدن در حالت با آدرنالین بالا، انتخابِ این که ما بترسیم یا هیجان زده بشیم در اختیار فرآیندهای ذهنی ما و افکار و باورهایِ ماست.
- اگر به معامله کردن و سرمایهگذاری به دید یک تفریحِ ثروتساز نگاه کنیم و از اون لذت ببریم، هیجان زده میشیم.
- و اگر نگاه ما به سرمایهگذاری به عنوان یک کار سخت و طاقتفرسا باشه که ممکنه تمام پولمون رو در اون از دست بدیم، قطعا خواهیم ترسید!
همه چیز بستگی به نوع نگاهِ ما نسبت به سرمایهگذاری و معاملهگری داره …
نگاه تو نسبت به سرمایهگذاری و معاملهگری در بازار سهام چطوره؟! مثبت یا منفی؟! آیا از نکات روانشناسی بازار استفاده میکنی؟!
آیا از شکست خوردن و حرفِ بقیه مردم در مورد شکستهات میترسی؟! یا تحت هر شرایطی فقط به هدف خودت فکر میکنی؟!
آیا حفط سرمایه برات مهمتره؟! یا رشد دادنِ سرمایه (با پذیرش ریسکهای اون)؟!
واقعیت اینه که شکست خوردن و ضرر کردن در بورس برای همه سرمایهگذاران همواره وجود داشته و وجود خواهد داشت. هر چند که من اصلا به واژه شکست اعتقادی ندارم! از نظر من یک سرمایهگذاری یا برای تو سودآور هست و یا تجربهای میشه که در آینده برات سودآور خواهد شد … در هر صورت تو برندهای!
روانشناسی بازار : رعایت حد سود و حد ضرر
در این جا لازم میدونم این نکته رو هم یادآوری کنم که اگر چه ضرر کردن در بازار سهام غیر قابل اجتنابه. اما این به این معنی نیست که نمیشه جلوی ضرر رو گرفت!هدف ما در معاملهگری و سرمایهگذاری باید کسب حداکثر سود و کاهش ضررها به حداقل ممکن باشه. در واقع ما با پذیرفتنِ ضررهایِ حداقلی به سودهایی میرسیم که برآیند این دو برای ما بسیار سودآور خواهند بود. پس ضرورت رعایت حدّ ضرر در معاملات در مبحث روانشناسی بازار کاملا احساس میشه.
لذا نتیجه میگیریم که یک معاملهگر موفق نه تنها از ضرر کردن نمیترسه، بلکه ضرر کردن رو به عنوان یک موضوع طبیعی در بازار سهام قبول کرده و با کسب سودهای خوب خودش در بلندمدت، چندین برابر ضررهایی که کرده رو به دست میاره.
تو هم میتونی انتخاب کنی که با درک کردنِ درست مفاهیم روانشناسی بازار و معاملات از حضورت در بازار هیجان زده باشی و از سود کردنهای خودت لذت ببری، یا همواره در احساس اشتباه و نگرانکننده ترس قرار بگیری …
توصیه من قطعا مورد اول است …
روانشناسی بازار : ترسِ از دست دادن
معاملهگری رو در نظر بگیرید که سالها در بورس فعال بوده و از هوش و دانش سرمایهگذاری خیلی خوبی هم بهرهمند هست. اتفاقا این دوستِ ما تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال رو هم به خوبی بَلَده و استراتژی خیلی خوبی رو هم برای خودش تعریف کرده! به طوری که در ۸۰% معاملات پیشبینیهاش کاملا درست هستن و به هدف خودشون میرسند!
اما این دوستِ عزیز ما طی این سالها نتونسته سود خوبی رو به دست بیاره و بازدهیش از میانگین بازدهی بازار هم کمتر بوده! میتونید دلیلش رو حدس بزنید؟! به نظرتون روانشناسی بازار چه اثری بر میزان بازدهی اون داشته؟!
واقعیت اینه که این معاملهگر در بیشتر معاملاتش وقتی که مقدار کمی به سود میرسه، دچارِ ترسِ از دست دادن میشه! اون میترسه همین سود کمی رو که تا این جا به دست آورده رو هم از دست بده! به خاطر همین زودتر از این که قیمت به هدف تعیین شده برسه، اقدام به خروج از معامله میکنه و سودهای خیلی زیادی که خودش پیشبینی کرده بود رو به راحتی از دست میده!
تو هم همیشه این جمله رو به یاد داشته باش:
“جلویِ ضررها رو بگیر و اونها رو به سرعت کم کن، اما به سودهات اجازه بده که رشد کنن.” – امیرحسین ادیبنیا
چکیده مطلب :
در این مقاله سعی کردیم به بررسی یکی از مهمترین احساسات فردی سرمایهگذاران یعنی ترس بپردازیم. اگر چه ترس در ذات همه انسانها وجود داره، اما نحوه برخورد با اون و کنترل کردنِش باعث ایجاد تفاوت در نتیجهها میشه. سرمایهگذاران موفق با رعایت نکاتی که در این مقاله به اونها اشاره کردیم و تغییر بنیادین در ذهن خودشون، واژه هیجان رو جایگزین واژه ترس میکنن و از حضور در بازار لذت میبرن. در سایر بخشهای روانشناسی بازار بیشتر در مورد کنترل احساسات و هیجانات صحبت میکنیم.
دیدگاه شما