همدستی پدر و پسر برای سرقت میلیاردی از تاجر ثروتمند تهران | مرد تاجر ۳ روز گروگان ماموران قلابی بود
پدر و پسر برای تصاحب اموال یک تاجر ثروتمند، نقش پلیس را بازی کردند و با گروگان گرفتن ۳ روزه این مرد دست به سرقت میلیاردی زدند.
به گزارش همشهری آنلاین، یکی از روزهای شهریور امسال تاجری ثروتمند سوار بر خودروی اسپورتیج، خانهاش در شمال تهران را ترک کرد تا راهی محل کارش شود. از وقتی همسر و فرزندانش به خارج از کشور مهاجرت کرده بودند، او تنها زندگی میکرد اما آن روز وقتی وارد خیابانی فرعی شد، یک خودروی پژو که چراغ گردان پلیس روی آن نصب شده بود، سد راهش شد.
راننده و سرنشین پژو که لباس پلیس به تن داشتند و تجهیزات نظامی همراهشان بود، از ماشین پیاده شدند و با نشان دادن برگهای به مرد تاجر مدعی شدند که وی باید برای توضیحات به اداره پلیس بیاید. یکی از آنها بدون اینکه پاسخی به سؤالات مرد تاجر بدهد، سوار ماشین وی شد و از او خواست حرکت کند و به این ترتیب مأموران قلابی، تاجر ثروتمند را به محلی خلوت بردند، دست و پا و چشمانش را بستند و به خانه متروکهای در جنوب پایتخت منتقل کردند.
گزارش یک گمشده
۲۴ ساعت از ماجرای ربودن مرد تاجر گذشته بود که مادر وی سراسیمه و نگران راهی اداره پلیس شد و گفت که فرزندش ناپدید شده است. او توضیح داد: پسرم تاجر است و تنها زندگی میکند. همسر و فرزندانش در خارج از کشور بهسر میبرند و پسرم هر روز با من تماس میگرفت اما از صبح دیروز هیچ خبری از او نیست. موبایلش خاموش بود و بارها با تلفن خانهاش تماس گرفتم و همه تماسهایم بیجواب ماند. صبح که شد راهی خانهاش شدم اما داخل خانه به هم ریخته بود و اثری از پسرم نبود و مطمئن شدم که بلایی بر سرش آمده است.
ماجرای گروگانگیری
با اظهارات این زن، تیمی از مأموران اداره آگاهی تهران با دستور قاضی عظیم سهرابی، بازپرس شعبه نهم دادسرای جنایی، تحقیقات خود را در این پرونده آغاز کردند. سرنوشت تاجر گمشده در هالهای از ابهام بود تا اینکه بعد از گذشت ۳ روز، وی با دست و پای بسته در بیابانهای جنوب تهران و توسط رانندهای عبوری پیدا شد.
این مرد پس از رهایی از دست آدمربایان راهی اداره پلیس شد و گفت: پس از آنکه مأموران قلابی من را به خانهای متروکه بردند، با تهدید، کارتهای عابربانکم را به همراه رمزشان گرفتند. آنها حتی کلید خانهام را با زور گرفتند تا به آنجا دستبرد بزنند. آنها سپس راهی صرافی و طلافروشی شدند و با خرید طلا و دلار حساب مرا خالی کردند.
او ادامه داد: ۳ روز در خانه متروکه گروگان آنها بودم. در طول شبانهروز فقط یک وعده غذا و آب به من میدادند و مدام کتکم میزدند. اکثر مواقع هم چشم و دست و پاهایم بسته بود تا اینکه بعد از گذشت ۳ روز با همان وضعیت یعنی با چشم و دست و پای بسته من را از خانه متروکه خارج کردند و در بیابانها انداختند.
وی ادامه داد: وقتی توسط یک راننده عبوری نجات پیدا کردم، به خانهام رفتم و متوجه شدم که ۲ مأمور قلابی به آنجا دستبرد زدهاند و هرچه پول، طلا، تابلوفرش و لوازم آنتیک و عتیقه در خانهام داشتم، سرقت کردهاند. ارزش این اموال بالای یک میلیارد تومان بود. آنها بیش از ۴۰۰ میلیون تومان هم از حسابم سرقت کرده بودند. علاوه بر اینها، ماشین اسپورتیج مرا به همراه مدارکش نیز با خود بردهاند.
بازداشت سروان و سرگرد قلابی
از آنجا که گروگانگیران، چشم گروگان را بسته بودند، او متوجه نشده بود که نشانی خانه متروکه کجاست. در این شرایط برای به دست آمدن ردی از متهمان، شماره پلاک خودروی اسپورتیج شاکی در اختیار همه واحدهای گشتی قرار گرفت تا اینکه چند روز قبل این خودرو در یکی از شهرهای شمالی کشور درحالیکه پسر جوانی پشت فرمان آن بود توقیف شد.
با دستگیری پسر جوان و اعتراف وی متهم دیگر که پدر او بود در خانهاش در یکی از محلههای پایتخت دستگیر شد. آنها در بازجوییها به گروگانگیری و سرقت اقرار کردند و انگیزه خود را رسیدن به پول دانستند.
در این میان متهم میانسال گفت: مرد تاجر را دورادور میشناختم و خبر داشتم که وضع مالی خوبی دارد. من در شرکتی کار میکردم که وی به آنجا رفتوآمد داشت و میدانستم تنها زندگی میکند و خانوادهاش ایران نیستند. به همین دلیل موضوع را با پسرم در میان گذاشتم تا با کمک هم نقشه گروگانگیری را عملی کنیم.
او ادامه داد: برای اجرای نقشه، ابتدا تجهیزات پلیسی خریدیم، سپس یک حکم جلب جعل کردیم و بعد به مقابل خانه و محل کار مرد تاجر رفتیم و ساعت رفتوآمدهای او را به دست آوریم. پس از آنکه اطلاعات کامل را بهدست آوردیم، روز حادثه سد راه او شدیم و وی را ربودیم. بعد با تهدید حسابش را خالی کردیم و به خانهاش هم دستبرد زدیم.
متهم گفت: گروگان را بعد از ۳ روز رها کردیم و گمان میکردیم هرگز شناسایی نمیشویم اما پسرم که عاشق ماشینهای مدل بالاست، خودروی شاکی را برداشت و با آن به شمال کشور رفت. به او گوشزد کرده بودم که بعد از گروگانگیری ماشین را رها کند اما او به حرفم گوش نداد و با پول دزدی، ویلایی در شمال کشور اجاره کرد و با دوستانش به سفر رفت و در حال خوشگذرانی بود که گیر افتاد.
بر اساس این گزارش، متهمان با قرار قانونی بازداشت شدند و تحقیقات از آنها ادامه دارد.
چه کنیم تا دچار پشیمانی پس از خرید نشویم؟
ساعدنیوز: آیا تا به حال حس پشیمانی پس از خرید را تجربه کرده اید؟ منظورمان زمانی است که آیتمی را به دلایل مختلفی مثل ترند بودن، هیجان زده شدن، توصیه دوست، مورد استفاده قرار گرفتن توسط یک فرد مشهور و غیره می خریم و مدت کوتاهی بعد از آن به اشتباه خودمان پی می بریم.
به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی ساعدنیوز به نقل از چی بپوشم، آیا تا به حال حس پشیمانی پس از خرید را تجربه کرده اید؟ منظورمان زمانی است که آیتمی را به دلایل مختلفی مثل ترند بودن، هیجان زده شدن، توصیه دوست، مورد استفاده قرار گرفتن توسط یک فرد مشهور و غیره می خریم و مدت کوتاهی بعد از آن به اشتباه خودمان پی می بریم. گاهی این مدت زمان تا هنگام رسیدن ما به خانه است و زمانی که شروع به تفکیک اجناس می کنیم، متوجه اش می شویم. خیلی از مغازه ها و برندها امکان عودت و تعویض لباس را دارند؛ در حالی که در بسیاری از فروشگاه ها شرایط به این صورت نیست. یعنی هنگامی که لباسی را می خرید، دیگر نمی توانید پسش دهید.
از طرف دیگر، گاهی جنسی که می خریم شرایط عودت دارد اما امکانش برای ما فراهم نیست. مثلا از شهر یا کشور دیگری خرید کرده ایم یا لباس در وهله اول به نظرمان پوشیدنی بوده و زمانی به پشیمانیمان پی برده ایم که از مدت زمان مشخصی که توسط برندها برای عودت یا تعویض تعیین می شده، گذشته است. در همه این موارد، حس بدی خواهیم داشت که بخشی از آن به خاطر هزینه ای است که هدر داده ایم. در این مطلب قصد داریم تا شما را با چند مورد از لباس هایی آشنا کنیم که ریسک خرید بالایی دارند و احتمالا بعدا موجب ناراحتی و پشیمانی شما می شوند.
لباس هایی که بیش از حد دیزاین دارند!
همه ما تفسیری از لباسی که بیش از حد تزئین شده باشد، داریم. منظور ما لباسی نیست که معرف یک سبک خاص، بیانگر یک میراث فرهنگی و یا حتی دارای عملکرد خاصی باشد. از لباسی صحبت می کنیم که بدون هیچ نیت خاصی، طراحی اضافه ای داشته باشد. مثل جیب اضافه. لباس هایی که وقتی مخاطب سعی می کند تا با شما صحبت کند، حواسش مدام پرتشان می شود.
البته دقت داشته باشید که ما در تمام طول این متن، از سلیقه صحبتی به میان نمی آوریم. اگر شما واقعا از چنین لباس هایی استقبال می کنید و سبک پوششتان به این شکل است، روی سخن ما با شما نیست. منظور مواقعی است که شما سبک کاملا متفاوتی دارید، اما در لحظه، در فروشگاه، به هر دلیلی تصمیم می گیرید تا چنین لباسی را بخرید. به همین دلیل اگر طرفدار چنین سبکی نیستید، اصلا سمت لباس هایی که بسیار رنگارنگ اند، دکمه های فراوان دارند و از انواع طرح های بی ربط به هم درشان به کار رفته است، نروید. زیرا طولی نخواهد کشید که افسوس بخورید!
شال های اکریلیک
این دسته از شال ها که مناسب فصول سردند، اتفاقا بسیار هم پرطرفدارند! دلیل این که در این لیست قرارش دادیم، این است که معمولا زیبایی کوتاه مدتی دارند و نهایت یک سال می توانید از آن ها استفاده کنید. زیرا به زودی دون دون می شوند و ذراتشان به لباس، مو و بدنتان می چسبد و آزاردهنده خواهد بود. اگر علاقه دارید تا حتما مدلی از آن را تهیه کنید، لااقل سعی کنید جنس مرغوبش را پیدا کنید. معمولا ما از پوشاک زمستانی توقع طول عمر بیشتری نسبت به پوشاک تابستانی داریم. به همین دلیل ممکن است آیتمی مثل این شال ها را تا چند سال بپوشیم و متوجه نشویم که چقدر ظاهر ما را تحت تاثیر قرار داده است. به جای آن ها از روسری هایی که از الیاف طبیعی ساخته شده اند، استفاده کنید، به این ترتیب هرگز حس پشیمانی پس از خرید را تجربه نمی کنید.
تیشرت های فست فشن
حتما با خاطر دارید که چند سال پیش تیشرت هایی برای آقایان و شومیز های بلندی برای خانم ها ترند شده بود که روی آن نوشته های عجیب و غریبی داشت. بیشترشان هم با عنوان Keep Calm and… شروع می شد. اگرچه در آن سال ها خیلی مد شده بود، ولی اگر هنوز هم از آن ها داخل کمدتان داشته باشید، قطعا دیگر استفاده ای برایتان ندارند. هر سال در برندها، خصوصا فست فشن ها چنین آیتم هایی ترند می شوند که مدت زمان کوتاهی قابل پوشیدن اند. نمونه هر ساله آن ها، پیراهن های هاوایی است، که شاید تنها یک بار، آن هم برای پوشیدن در ساحل قابل استفاده باشد! این تیشرت ها معمولا کیفیت بالایی هم ندارند و با یک بار شستن رنگشان می رود و برایتان تنگ می شود.
خرید کلاه و کیف
چه کلاه های زمستانی، چه آن هایی که برای مناسبت ها و برای تابستان تهیه می کنید، ممکن است بعدا باعث حس پشیمانی پس از خرید شوند. بعضی از کلاه ها صرفا رنگ جذابی دارند و با هیچ پالتویی ست نمی شوند. چنین مواردی در نهایت تا ابد گوشه کمد شما می مانند. بعضی هم مثل کلاه حصیری یا موارد لوکس، ممکن است هیچ وقت موقعیتی پیش نیاید که بخواهید بپوشیدشان. خرید این آیتم ها از این جهت اشکال ایجاد می کند که، این موارد معمولا قیمت بالایی نیز دارند و شما بعدا خیلی افسوس خواهید خورد.
موارد بعدی کیف هایی هستند که در اکثر مواقع به خاطر دیده شدن در دست یک سلبریتی یا قرار گرفتن در ویترین یک مغازه با تزئینات بسیار، شما را هیجان زده می کنند و اقدام به خریدشان می کنید. یکی از مواردی که باید خیلی دقت کنید، این است که اگر این کیف توسط بازیگر معروفی استفاده شده، آن بازیگر چه شخصیتی دارد و از همه مهم تر کجا آن را به دست گرفته است. قطع به یقین کیفی که یک مدل آمریکایی در مراسم مت گالا به دست می گیرد، قابلیت استفاده در روزمره و یا یک قرار دوستانه را ندارد. حتی برای مهمانی هم، باید از قبل بدانید که آیا مهمانی تا آن حد شیک و تجملاتی دعوت می شوید که تهیه اش کنید یا خیر؟ درست مثل یک کودک پنجم دبستان که سال بعد به مقطع راهنمایی می رود اما اصرار به خرید کیفی با طرح باربی دارد!
انواع کت
برای آقایان، کت هایی که سرآستین های عجیب و غریب دارند، براقند یا حتی رنگ های کم کاربرد مثل زرد دارند، مواردی اند که به حس پشیمانی پس از خرید منتهی شوند. اگر طرفدار چنین سبک هایی نیستید برای امتحان هم که شده سراغشان نروید، چون حتی اگر یک بار هم شده صرفا جهت تست کردن هم بپوشیدشان، حس چندان جالبی به شما نمی دهند. برای خانم ها معمولا در مورد کت های کوتاه و پالتوهای زمستانی که هر سال با رنگ و طرح های بسیار متفاوت به بازار می آیند، این اتفاق می افتد. ممکن است یک پالتو قرمز با طرح های طلایی را صرفا یک بار بپوشید و دیگر قابل استفاده نباشد و در نهایت حتما برایتان پیش آمده است که سال ها بعد عکس هایتان را تماشا کنید و از خود بپرسید که اصلا چرا چنین استایلی را انتخاب کرده بودید؟
خرید لباس تکراری
حتما تا به حال برایتان اتفاق افتاده است که در کمدتان را باز کنید و با انبوهی از تیشرت های یک رنگ و استفاده نشده مواجه شوید. این یک اتفاق رایج در افرادی است که معمولا زیاد به خرید می روند. ممکن است شما در حالی که برای خرید یک کیف به مغازه رفته اید، ناگهان ویترین مغازه کناری توجه تان را جلب کند، در حالی که تیشرت های سفید زیبایی را به نمایش گذاشته است. اتفاقی که در این موارد می افتد این است که شما احتمالا موجودی تیشرت های سفید خود را در کمد، فراموش می کنید و به داخل آن مغازه کشیده می شوید. کافی است تا تیشرت ها هم قیمت بالایی نداشته باشند، تا حداقل یک یا دو عدد را بخرید. در نهایت انبوهی از این مدل تیشرت ها خواهید داشت که هچ کدام به اندازه تواناییشان مورد استفاده قرار نگرفته اند ولی به علت دمده شدن یا نبود فضای کافی در کمد، راهی زباله می شوند.
از طرفی ممکن است به خاطر داشتن چنین عادتی، از خرید موارد اساسی تری مثل کیف و کفش که واقعا به آن ها نیاز دارید، بمانید.
موارد استثنا که ممکن است برایتان پشیمانی به همراه بیاورند!
مواردی هستند که به خودی خود کم کاربرد و بی مصرف به نظر نمی رسند، بلکه در آینده ممکن است برایتان دردرسر ساز شوند. مثل جوراب کالج. اگرچه خیلی از افراد طرافدار این جوراب ها هستند، اما این ها تاثیر بسیار بدی بر روی انگشتان و به خصوص ناخن های پایتان می گذارند. یعنی صرفا برای این که بتوانید کفش های کالج را با جوراب بپوشید ممکن است ناخنتان در گوشت فرو رود و با درد زیادی روبه رو شوید. نمونه بعدی، کفش هایی است که جلوی تنگی دارند و برای خانم ها به اصطلاح “جلو پرنسسی” نامیده می شوند. این ها هم اگرچه اصلا کم کاربرد نیستند، اما آسیب هایی گاها غیرقابل جبران دارند.
به طور کلی، خیلی از موارد هم هستند که تا مدت ها هم از آن ها رضایت دارید، اما پس از این که از مد می افتند، پشیمان می شوید. خصوصا اگر هزینه زیادی نیز برایشان صرف کرده باشید. نمونه اش هم همان تونیک هایی است که اشاره کردیم یا شال های نئونی که چند سال پیش مد شده بودند. برای به وجود نیامدن حس پشیمانی پس از خرید، کافی است از خودتان بپرسید که واقعا به آن لباس نیاز دارید؟ حداکثر تا چه زمانی برایتان قابلیت استفاده دارد؟ آیا واقعا از آن خوشتان آمده است یا صرفا به خاطر مد بودن می خواهید تهیه اش کنید؟ آیا تا به حال در هنگام خرید به چنین سوال هایی پاسخ داده اید؟
آیا میتوانیم طبیعت انسانیمان را بهبود دهیم؟
این چیزی است که به من برای بشریت امید میدهد. من باور دارم که ما میتوانیم طبیعت انسانیمان را بهبود دهیم. این تغییر منحصر به فرد است. مسئله جایگاهی است که حالا در آن قرار داریم. هیچ نسلی قبل از ما در این جایگاه نایستاده است.
هومو ساپینس برای ۳۰۰,۰۰۰سال وجود داشته است. گونههای دیگر انسانمانند آمده و رفتهاند. ما ردهایی از آنها پیدا میکنیم. ما به دنبال داستانهایشان میگردیم. اما ما داستان موفقیت هستیم. ما از بلایای طبیعی، قحطی، سیل، زلزله، طاعون، ماموتهای پشمالو و آشفتگیهایی حاصل از کار خودمان، جان سالم به در بردهایم. ما باهوشیم، جای سوال نیست. سوال این است: آیا آنقدر باهوش هستیم که از هوش خود جان سالم به در ببریم؟ اوضاع الآن خیلی خوب به نظر نمیرسد، نه؟
دارد که ما با درگیری جهانی رویارو شویم. اگر پول بیشتری به دست آوریم؟ این اتفاق بیفتد، جنگ حهانی سوم در زمانی کمتر از صد سال دیگر رخ میدهد. اگر امروز خشونت پوتین پایان یابد، مشکل از بین نمیرود. در حالی که سراسر جهان، دیکتاتوریسم دموکراسی را تهدید میکند. نمیدانم که آیا به عنوان یک گونه میتوانیم از هرکدام از اینها جان سالم به در ببریم یا نه، حتی اگر این تهدیدها از بین بروند. آنهایی که در حباب افکار جادویی خود زندگی میکنند، از واقعیت درهم شکستن اقلیمی مبرا نخواهند بود. ولی باز هم، ما به بالابردن حرارت زمین ادامه میدهیم. باز هم به آلودهکردن زمین ادامه میدهیم. باز هم به غارتِ منابع با ارزش طبیعیمان ادامه میدهیم.
۲۵۰سال قبل، ما انقلاب صنعتی را آغاز کردیم. عصر ماشینها. زمانی است که ما کلیدواژههای عصر مدرن را میشنویم. اختلال، شتاب. آن، درواقع، کارل مارکس است. شتاب تولید، سیستم کارخانهای، شتاب در حمل و نقل، ظهور راهآهن. نیازی به انتظار برای وزش بادها برای کشتیها نیست. ذغال سنگ، بخار. تسریع اطلاعات. دهکدهی جهانی. و زمانی است که ما سوختهای فسیلی را از زمین استخراج میکنیم در مقادیری که زمین را تغییر میدهد، زمانی که کربندیاکسید را به اتمسفر تزریق کردیم.
رزرو هتل
خرید دستگاه لیزر الکساندرایت
خرید ساک پارچه ای
آزمایشگاه
خرید سرور مجازی
در برش کوچکی از فضا-زمان، انسانها برای همیشه شکل زندگی ما روی سیاره را تغییر دادهاند. ما از اقتصادهای کشاورزی عبور کردهایم، از میراث تکاملیمان، به اقتصادهای صنعتی و فراتر رسیدهایم و جایی که الآن هستیم. هیچ کس دیگر نیست که بتوانیم به آن روی آوریم. هیچ کس دیگر نیست که آن را مقصر بدانیم. ما و آنهایی وجود ندارد. فقط ما هستیم. پس ما به داستان موفقیت بودن در جهان هستی ادامه خواهیم داد، یا در حال نوشتن آگهی فوت خود هستیم؟ گونهای که خودکشی کرد؟
من در خانوادهای که به انجیل باور دارد بزرگ شدهام. ما در آخرت زندگی میکردیم. ما منتظر بودیم تا همهچیز آنقدر بد شود که مسیح بازگردد و نجاتمان دهد. آخرالزمان. این چیزی است که جمعیتهای آمادهشونده برای آن آماده میشوند. و دلیل این است که افراد بسیار ثروتمند و سفیدپوست، قطعات زمین میخرند، با این امید که بتوانند در نوعی کشتی نوح با قابلیت وایفای زندگی کنند.
خب، اگر بخواهیم، میتوانیم به آخرالزمان برسیم. ما پول بیشتری به دست آوریم؟ آن داستانها را از دین، داستانهای علمی-تخیلی و فیلمهایمان میدانیم. ما برای بهوجودآوردن قیامت بهطور منحصر به فردی گمارده شدهایم. و همچنین برای نجات خودمان بهطور منحصر به فردی قرار گرفتهایم. اگر به عنوان یک گونه بتوانیم آن را قبول کنیم، هومو ساپینسها نیاز به تکامل بیشتر دارند. آن چیزی است که به من امید میدهد، زیرا ما وسیلهی تکامل بیشتر را داریم. و آن هوش مصنوعی (اِیآی) است.
و پول بیشتری به دست آوریم؟ ببینید، من نمیگویم که گیکها وارثان زمین هستند. معذورم گیکها. [به ارث] نمیبرید.
راستش اصلاً نمیخواهم دربارهی هوش مصنوعی با اهداف بسته صحبت کنم. عبارت متعلق به جان مککارتی، «هوش مصنوعی»، آیا الآن برای ما استفادهای دارد؟ ترجیح میدهم به آن هوش جایگزین بگویم. و فکر میکنم بشریت به مقداری هوش جایگزین نیاز دارد.
در ۱۹۶۵، جک گود دربارهی اِیآی به عنوان آخرین اختراعمان صحبت کرد. منظورش فراهوش بود، چیزی که بیل گیتس و ایلان ماسک را نگران میکند. میدانید، سناریوی «ترمیناتور». آخرین «ما و آنها». اما فکر میکنم این به دید نابودگری ما مربوط میشود. لازم نیست از قیامت طرفداری کنیم.
جک گود، هنگام جنگ جهانی دوم، در بلِچلی پارک با الن تورینگ کار میکرد در حال ساخت ماشینهای محاسباتی ابتداییای که کد اِنیگمای نازیها را شکست. حال، بعد از جنگ، تورینگ با مسائلِ یک کامپیوتر ذخیره و برنامهنویسیشده سروکله میزد و ایدههایی بزرگ در سر داشت. و در ۱۹۵۰، الن تورینگ مقالهای چاپ کرد با عنوان «ماشینهای محاسباتی و هوش». و در آن فصلی است با عنوان «اعتراض بانو لاولِیس» که در آن تورینگ به صد سال قبل سفر میکند تا با نابفهی فقید مکالمهای داشتهباشد اَدا لاولیس، اولین فردی که برای کامپیوتر برنامهی ریاضی نوشت که هنوز توسط دوستش، چارلز بَبِج ساخته نشدهبود. ادا علاوه بر نوشتن آن، کارهایی عالی با اعداد کرد کامپیوتر، درصورت داشتن برنامهی درست، میتوانست رمان بنویسد و موسیقی بسازد. این برای سال ۱۸۴۳ بینشی بسیار عظیم است.
ادا گفت: «اما کامپیوتر نباید هرگز ادعایی داشته باشد که سرچشمهی چیزی است.» منظورش این بود که خلاقانه فکر کند. خب، پدر ادا، لرد بایرون بود، معروفترین شاعر انگلیس، و انگلیس سرزمین شکسپیر است. شاعران بیشتر. و ادا وسایل چارلز ببج را روی زمین دیده بود، تحمل این را نداشت که یک سری مهره، پیچ، قاب، اهرم، دنده، چرخ دنده، زنجیر و ماشین هندلیِ استیمپانک و ذغالی، شعر بنویسند.
الن تورینگ گفت: «خب، آیا بانو لاولیس درست میگفت؟ آیا یک کامپیوتر میتواند هرگز چیزی را تولید کند؟ و تفاوت بین هوش کامپیوتری و هوش انسانی چه خواهد بود؟»
من تفاوتاش را به شما میگویم و خوشبینانه است. قدرت کامپیوتر از سیستم دودویی استفاده میکند، اما هوش محاسباتی غیردودویی است. این انسانها هستند که غرق در دوتاییهای کاذب هستند. مذکر، مونث. مردانه، زنانه. سیاه، سفید. انسان، غیرانسان. ما، آنها. هوش جایگزین رنگ پوست ندارد. هوش جایگزین نژاد، جنسیت و اعتقاد به خدایی در آسمان ندارد. هوش جایگزین علاقهای به برتربودن مردان از زنان و باهوشتر بودن سفیدپوستان از رنگینپوستان ندارد. دگرجنسگرا، همجنسگرا، همجنسگرا و تراجنس، برای هوش جایگزین دستههای جداکردنی نیستند. هوش جایگزین بین موفقیت و شکست تفاوت قائل نمیشود براساس شمش طلا، قایق شخصی و یا فراری. انگیزهی هوش جایگزین شهرت و ثروت نیست. اگر ما هوش جایگزین را ایجاد کنیم، در بینیازی خود بودایی خواهد بود.
من متوجه هستم که الگوریتمهای حال حاضر در زندگی روزانه حاوی نژادپرستی، تبعیض جنسیتی، وابسته به جنسیت و بیاهمیتکننده هستند و باعث انشعاب و افزایش تعصب میشوند. اما این، چه چیزی را دربارهی ما به خودمان میآموزد؟ هوش جایگزین ابزار است. ما هستیم که از ابزار استفاده میکنیم. نفرت و تحقیر، پول و قدرت برنامههای انسانی هستند، نه برنامههای هوش جایگزین. ما مجبور شدهایم که کمبود را تشخیص دهیم، ناکارآمد بودن مجموعههای دادهمان. و انسانها هم با مجموعههای داده آموزش میبینند. ما باید ایدئولوژیهای تاییدنشدهمان را تشخیص میدادیم که هرروز با آنها زندگی میکنیم. عقلانیت، بیطرفی، منطق، تصمیمگیری بیطرفانه. چه میتوانیم دربارهی اینها بگوییم وقتی اینکه چه هستیم را در صفحهی کوچکی میبینیم؟ و صحنهی زیبایی نیست. هوش جایگزین هنوز خودآگاه نیست. اما ما با کارکردن با هوش جایگزین، خودآگاهتر میشویم و متوجه میشویم که هوموساپینس دیگر برای هدف سازگار نیست. نیازمند راهاندازی مجددیم. پس انتخاب ما کدام خواهد بود؟ قیامت یا یک جایگزین؟
من باور دارم که انسانها بهعنوان گونهی هایبرید (ترکیبی) آیندهای قوی دارند همینطور که شروع به ادغام با بیوتکنولوژیِ حاصل دست خودمان میکنیم، چه نانو-رباتهایی در جریان خون باشند که به سیستمهای حیاتی نظارت میکنند، چه ویرایش ژنی باشد، یا پرینت سهبعدی سفارشی از اعضای بدن و چه ایمپلنتهای عصبی که مستقیماً به اینترنت و یکدیگر متصلمان کنند، با یافتن منابع اطلاعات و افزایش ظرفیت شناختی ما. و اگر موفق شویم هوشیاری را بارگذاری کنیم، فکر میکنم که انتقال از فرا-انسان به جهان پس از انسان طبیعی به نظر برسد، یک نیاز تکاملی.
چرا این را میگویم؟ این را میگویم، زیرا برای هزاران سال، تمام انسانها شیفتهی پرسش بزرگ بودهاند، پوچ بودن مرگ. ما پرسیدیم: «آیا ما روح داریم؟» ما به روحی که منتظر ترک بدن بود، نگاه کردیم. ما اولین استارتآپ مخرب جهان را تاسیس کردیم، زندگی پس از مرگ.
حالا یک کمپانی جهانی است، با یک مجموعهی گسترده از املاک و مستغلاتِ واقعیت مجازی. یک عمارت بزرگ در آسمان، آقا؟ اولین روایت مکتوب موجودمان، افسانهی گیلگمش، یک سفر برای کشف این است که آیا زندگی بعد از مرگ وجود دارد یا خیر. و اینکه زندگی بعد از مرگ چیست؟ گسترش شخص فراتر از مرزهای بیولوژیک است.
من نویسنده هستم و میاندیشم، آیا داستان را برعکس تعریف نمیکنیم؟ آیا میدانستیم که قرار است به اینجا برسیم، با توانایی تولید نوعی هوش برتر که میگوییم ما را آفریده است؟ گفته میشود که شکلِ خدا آفریده شدهایم. خدا نامیراست. خدا یک وجود بیولوژیکی نیست.
از قرن هفدهم، عصر روشنگری، علم و دین از یکدیگر جدا شدهاند. و علم گفت، تمام افکار دربارهی خدا، مسائل پس از مرگ، این نادانی است، این بیخبری و خرافات است. فرض کنیم که شهودی است. فرض کنیم که تنها راهی که میتوانستیم دربارهی چیزی که میدانستیم صحبت کنیم، یک حقیقت اساسی و عمیق، که این، حرف آخر نیست. این آخر داستان نیست. ما موجوداتی وابسته به زمان نیستیم که در بدن خود اسیر شدهایم. راه بیشتری برای رفتن هست. من مجذوب این هستم که محاسبات، علم و دین، مانند خطوط موازی که در فضا به یکدیگر میرسند، حالا پرسش مشترکی دارند: آیا مادیت لازمهی آگاهی است؟
حالا … من قبول دارم که هوش ماشینی هوش انسانی را به چالش میکشد. اما اسطورههای جهان حول گروهی از داستانها ساختهشدهاند که برخورد یک انسان و یک وجود غیرانسانی را تعریف میکنند. درگیری یعقوب با فرشته را درنظر بگیرید. پرومته که آتش را از جانب خدایان به زمین آورد درنظر بگیرید. در این برخوردها، هر دو طرف تغییر کردهاند، همیشه هم بهتر نشدهاند. اما معمولاً جواب میدهد. ما همواره دربارهی این چیزها فکر کردهایم. زمان این رسیده است که خلقشان کنیم. میتوانیم چیزهای جالبی هم داشته باشیم. چه کسی فرشتهای برای خودش با هوش جایگزین میخواهد؟ من.
دویست سال پیش، پیامی در یک بطری در این مورد نوشته شدهاست. زمانی که ادا لاولیس درگیر بهدنیا آمدنش بود، پدرش، لرد بایرون، در دریاچهی ژنو در تعطیلات بود با دوستش، پِرسی شلی شاعر، و همسر شلی، مری شلی. در یک آخر هفتهی بارانی و بدون اینترنت بایرون گفت —
«بیایید داستان ترسناک بنویسیم.» میدانید که چه شد. از آن، معروفترین هیولای جهان، فرانکنشتاین حاصل شد. این ۱۸۱۶ است، شروع انقلاب صنعتی. مری شلی تنها نوزده سال دارد. در آن رمان، یک هوش جایگزین هست که از اعضای بدن از قبرستان و جریان برق ساخته شدهاست. یک دید خیرهکننده چون الکتریسیته اصلاً استفادهی عملی نداشت و به سختی به عنوان یک نیرو فهمیده میشد. میدانید چه میشود. هیولا اسم ندارد. تحصیل نکرده است. توسط خالق وحشتزدهاش، ویکتور فرانکنشتاین، رانده شدهاست. و کل ماجرا با یک تعقیب روی یخهای قطبی تمام میشود به سمت گرگ و میشی الهی از مرگ و نابودی. آرزوی مرگی که انسانها انقدر جذبش شدهاند، احتمالاً چون تسلیمشدن از ادامهدادن راحتتر است.
خب، ما اولین نسلی هستیم که میتواند رمان مری شلی را به درستی بخواند، به عنوان شعلهای که در طول زمان پرتاب شده، زیرا ما نیز میتوانیم هوشی جایگزین خلق کنیم، نه با استفاده از اعضای بدنی از قبرستان و الکتریسیته، اما با صفر و یکهای برنامهنویسی. و این چگونه پایان مییابد؟ آرمانشهر یا ویرانشهر؟ این به ما بستگی دارد. پایانها قطعی نیستند. ما داستان را تغییر میدهیم زیرا ما خود داستان هستیم.
خب، ماروین مینسکی، هوش جایگزین را «کودکان ذهن» ما خواند. آیا میتوانیم به عنوان والدینی مفتخر بپذیریم که نسل جدیدی که خلق میکنیم از خودمان باهوشتر خواهند بود؟ و آیا میتوانیم بپذیریم که نسل جدیدی که خلق میکنیم، لازم نیست از مواد اولیهای ساخته شود که از گوشت هستند؟
جملاتی در مورد موفقیت مالی و ثروت از کتاب پدر پولدار پدر بی پول
5-شغل شما نمی تواند از شما نگهداری کند دولت نمی تواند نگهدار شما باشد هیچ کس نمی تواند از شما نگهداری کند .
6-اگر آینده ای ثابت و محکم می خواهید باید خود آن را بسازید تنها زمانی می توانید اختیار آینده خود را به دست بگیرید که اختیار منبع درآمد در دست شما باشد.
7-در شرایط بد کار آفرینان واقعی رشد می کنند کار آفرینان هرگز اهمیتی به خرابی بازار پول بیشتری به دست آوریم؟ نمی دهند آن ها کالای بهتر و روند موثرتر به وجود می آورند پس وقتی کسی می گوید در حال حاضر که فرصتی وجود ندارد او بازنده است
8-وقتی که اقتصاد کند می شود کار آفرینان مانند شومینه ای که با هیزم کار می کند در شب سرد زمستان از خود حرارت ایجاد می کنند
9-وقتی که معلوم نیست اقتصاد به چه سمتی می رود افراد از خلاقیت خود استفاده می کنند آن ها از محدوده راحت خود خارج شده برای این که به هدف برسند ابتکار عمل رابه دست می گیرند
10-وقتی اوضاع سخت می شود سخت کوش ها به جلو می روند
72-11درصد بزرگسالان آمریکا ترجیح می دهند برای خو دکار کنند و 67درصد آن ها به صورت روزمره و دائمی به فکر تغییر شغل هستند.
12-صرف اینکه درآمد داشته باشید مهم نیست بلکه نحوه تولید درآمد هم مهم است
13-وقتی افراد قصد تغییر زندگی دارند و می خواهند ابتکار عمل را به دست بگیرند فقط شغل خود را تغییر می دهند حال آن که آن ها باید گوشه ی تولید درآمد را تغییر دهند
14-جدا شدن از ساختار شغل های همیشگی و ایجاد منبع درآمد شخصی شما را برای مقابله با بحران های اقتصادی در بهترین موضع قرار می دهد زیرا برای درآمد سالانه خود دیگر به رئیس یا اقتصاد وابسته نیستند
15-اگر می خواهید ثروتمند شوید باید حرکت را آغاز کنید نیازی به تغییر شغل نیست بلکه باید آدرس را عوض کنید
16-اگر برای پول درآوردن پول لازم نیست و برای بی نیازی اقتصادی تحصیلات دانشگاهی لازم نیست پس چه چیزی لازم است ؟داشتن آرزو ،عزم ،خواستن برای یادگیری سریع و فهم گوشه پول نقدی که در آن هستید لازم است
17-ثروت مانند بازی نیست که اگر یکی پولدار شود دیگری پول از دست می دهد
18-هرکاری یا پول اضافه می کند یا پول ازبین می برد اگر چیزی برای شما تولید پول نمی کند پس دارایی نیست و بدهی است
19-دارایی چیزی است که برای شما کار کند تا بقیه عمر خود را صرف کار کردن نکنید
20-وقتی استخدام می شوید شما دارایی تولید می کنید اما مال شما نیست
21-اگر می خواهی خودت ثروتمند شوی نیازی به تحصیلات آکادمیک نداری بلکه به تحصیلات اقتصادی زندگی واقعی نیاز داری
22-نحوه پول درآوردن و شغل شما همچون نحوه رقم زدن سرنوشت و ساختن میراث شماست
23-درآمد شما به اندازه متوسط درآمد نزدیک ترین دوستان شما است
24-اگر می خواهی پولدار شوی باید با افرادی دوست شوی که پولدار هستند یا می توانند شما را پولدار کنند
25-بسیاری از مردم زندگی خود را با افرادی می گذرانند که آن ها را از نظر مالی عقب می زنند
26-پول در تجارتی که بهترین کالا یا خدمات را ارائه می دهد جاری نمی شود پول در تجارت هایی جاری می شود که بهترین رهبران را دارند
27-ثروت با پول یکی نیست ثروت با مقدار در آمد مشخص نمی شود بلکه با زمان اندازه گیری می شود
28-آدامز هرگز پول زیادی نداشت و ساده زندگی می کرد اما نحوه تولید سرمایه را به خوبی می دانست
29-یکی از دلایلی که ثروتمند، ثروتمند تر می شود این است که نوع پولی که در می آورد متفاوت است ثروتمندان برای تولید درآمد کار نمی کنند بلکه می خواهند ثروت تولید کنند
30-تجارت مانند یک کودک است که برای رشد وقت لازم دارد معمولا یک تجارت حدود پنج سال برای این که موفق شود فرصت لازم دارد البته گاهی ممکن است زمان بیشتر یا کمتر شود
31-اگر تولید ثروت را می خواهید باید مانند گروه صاحبان شرکت های بزرگ و سرمایه گذاران فکر کنید
32-بسیاری از مردم به این دلیل قادر به تولید سرمایه زیاد نیستند که درآمد حاصله از تجارت خود مجددا سرمایه گذاری نمی کنند
33-کسانی که تمامی پول خود را خرج خودروهای بزرگ تر ،خانه بزرگ تر و زندگی پرخرج تر می کنند، در آمد تجارت جدید خود را به باد ندهید
34-هدف از خرید ملک فروش آن نیست بلکه باید آن را به دارایی تبدیل کنید که درآمد تولید کند
35-به درآمد خود احترام بگذارید و آن را مجددا سرمایه گذاری کنید
36-اگر ثروتمند شدن آسان بود همه ثروتمند می شدند
37-اکثر مردم پول می خواهند اما حاضر به وقت گذاشتن نیستند
38-چه چیزی شما را ثروتمند می کند اکثرا می گویند پول البته که غلط است پول شمارا ثروتمند نمی کند زیرا همیشه می توانید پول را از دست بدهید صاحب ملک بودن هم شما را واقعا ثروتمند نمی کند زیرا ارزش ملک هم می تواند از بین برود پس چه چیزی ثروت می آورد؟دانش
39-ملک،طلا،سهام ،سخت کار کردن ،یا پول این ها نیستند که شما را ثروتمند می کنند ،بلکه دانش شما درباره ی ملک ،طلا،سهام ،سخت کار کردن و پول است که شما را ثروتمند می کند در نهایت هوش اقتصادی شما موجب ثروتمند شدن شما می شود
40-هرچه درآمد شما بیشتر باشد هوش اقتصادی شما بیشتر است
41-بسیاری از مردم پس از کسب در آمد فراوان به این دلیل نمی توانند آن را حفظ کنند که مانند یک انسان فقیر و نه ثروتمند آن را خرج می کنند
42-اگر در مدیریت درآمد خود مهارت لازم را ندازید پس پولی پس انداز نمی کنید
43-توانایی خوب زندگی کردن و در عین حال سرمایه گذاری کردن هرچه قدر هم که کم باشد نیاز به هوش اقتصادی بالا دارد اضافه داشتن چیزی است که باید به صورت فعال برنامه ریزی کنید
44-زمان آن رسیده که تمامی مردم جهان فرصت مساوی برای زندگی با ثروت و پربار داشته باشند نه این که زندگی شان را صرف کار سخت کنند که تنها ثروتمندها را ثروتمندتر می کند
45-نحوه خرج کردن درآمد نیاز به هوش اقتصادی دارد
46-اگر می خواهی پولدار شوی باید مالک کسب و کار و سرمایه شوی
47-در تمام دنیا آدم های پولدار دست به کار ساختن شبکه می شوند درحالی که دیگران فقط یاد گرفته اند به دنبال کار بگردند
48-یاد بگیر که چگونه پول را وادار کنی که برایت کار کند به جای آن که تو برای آن کار کنی
49-اگر در مورد مسائل مالی چیز زیادی یاد نگیری تا آخر عمر باید برای پولدارا جون بکنی
50-همه ما می دانیم که در مدارس ،آموزش مالی چندانی به دانش آموزان داده نمی شود و این نکته واقعا جای تاسف دارد زیرا دانستن چگونگی مدیریت پول و سرمایه گذاری آن برای هرکسی لازم و ضروری است
51-بهترین روش برای پولدار شدن بنا نمودن کسب و کار خودت است پس از آن که کسب و کارت به سود دهی مناسبی رسید حال می توانی در زمینه دیگر دارایی ها سرمایه گذاری کنی
52-اگر می خواهی پولدار شوی بگرد و راهی رو پیدا کن که بیشترین تناسب رو با توانایی هایت داشته باشد
53-بازاریابی شبکه ای یک روش جدید و انقلابی برای کسب ثروت است
54-مهارت ها عامل پولدار شدن شما هستند نه تئوری ها
55-اگر اکثر مردم پولدار نیستند به خاطر حرص و پول بیشتری به دست آوریم؟ طمع نیست به این خاطر که ترسو هستند اگر می خوای پولدار بشی باید ترست رو بذاری کنار تا بتوانی پرواز کنی
56-علت این که بیشتر مردم هیچ وقت نمی توانند آدم پولدار وجودشون را بیدار کنند اینه که آدم فقیرشون همیشه فکر می کنه شکست خوردن بده
57-ثروت تعداد روزهایی است که بتوانی بدون کار کردن وضعیت فعلی ات را حفظ کنی
58-دونوع دارایی داریم یکی پول است که با کار کردن و عرق ریختن به دست می آید و دیگری با استفاده از سرمایه حاصل می شود
59-در دنیای واقعی هوش احساسی خیلی مهم تر از هوش ذهنی است مخصوصا اگر بخواهید پولدار شوید
60-شما می توانید بهانه بتراشید شما می توانید پول بسازید اما هردو را نمی توانید انجام دهید
61-پول های تعطیلاتتان را با احتیاط خرج کنید
62-پول حالتی گردشی دارد لازم است که به گردش در آید وقتی که از خرج کردن آن می ترسید یا خودخواه هستید یا همه آن را کاملا برای خود ذخیره می کنید در واقع گردش پول را متوقف می سازید
63-اگر نگران داشتن پول کافی هستید هرگز پول کافی نخواهید داشت ترس مانع برداشتن قدم های بدیهی که باعث ایجاد فراوانی است می شود
64-افرادی که با فراوانی واقعی زندگی می کنند هرگز نگران داشتن پول کافی نیستند آن ها می دانند که ایجاد ثروت و فراوانی کار ذهن خودشان است
65-بهترین روش حل مشکل نتایج مالی نامطلوب ایجاد تغییر در افکار است به این معنی که به جای این که مثل افراد فقیر و متوسط جامعه بیندیشیم افکارمان مشابه ثروتمندان باشد
66-یکی از کلید های ثروتمندشدن دانستن این است که چه کار دارید می کنید
67-به خاطر طرز فکر است که دچار گرفتار های مالی می شویم باید طرز نگرش مان به پول را عوض کنیم
68-با چسبیدن به عادات فکری قدیمی نمی توانید از پول بیشتری به دست آوریم؟ عهده ی حل بحران عظیم مالی بر بیایید
69-همه مشکلات مالی دارند اگر می خواهید خود را ثروتمند کنید مشکلاتتان را حل کنید شناسایی مشکل فرصت خلق راه حل را برای آن پدید می آورد
70-از یادگیری مهارت های زندگی که بایستی شامل مقدار لازم از آموزش های مالی باشد غفلت نکنید
71-با آموزش مناسب امور مالی و آماده سازی می توان سطح هوش مالی را افزایش داد و از گرداب ها به سلامت عبور کرد ودر نتیجه پولدارتر شد تا فقیر تر
72-ثروتمندان قوانین را وضع می کنند وبه خاطر همین است که ثروتمندتر می شوند
73-یادگیری خودش نوعی سرمایه است
74-اگر تصمیم به پولدار شدن گرفتید نوع نبرد و عرصه ی نبرد یا بهتر بگویم ارزش ها و جایگاهتان را به دقت انتخاب کنید
75-همه ثروتمند متولد می شوند و به همه قویترین اهرم روی زمین داده شده است که همان مغزشان است پس به جای بهانه تراشی از مغزتان برای تولید ثروت استفاده کنید
76-تمام دستاوردها تمام ثروت های کسب شده شروع شان با یک فکر است
77-فقط روی دو چیز می شود سرمایه گذاری کرد پول و زمان از آنجایی که خیلی از افراد وقت زیادی را صرف نمی کنند پولشان را از دست می دهند
78-روی وقتتان بیشتراز سرمایه تان سرمایه گذاری کنید
79-همان طور که مسافر نگاهش به کیلومتر شمار است پول هم مثل نشانگری است که مسافت های طی شده را مشخص می کند
80-جمع مال دارای قواعد و قوانینی است که یا آن ها را نیاموخته اید و یا این که اصلا متوجه آن ها نشده اید
81-بخشی از درآمدتان متعلق به خودتان است که آن را نگه دارید
82-پول را به دوگونه خرج می کنیم :یکی برای هوس های زود گذر مثل لباس های زیبا ،غذای بیشتر و سایر چیزهایی که به سرعت ناپدید و فراموش می شوند دوم سرمایه گذاری هایی که تولید درآمد می کنند
83-توانایی های خود را برای کسب درآمد افزایش دهید
84-راه انداختن ثروت چنین است که ابتدا مبالغ کمی را بخواهیم و پس ازآن که شیوه کار را آموختیم مبالغ بیشتری را طلب کنیم و کم کم قابلیت های خود را افزون سازیم
85-به تدریج که انسان در شغل خود به کمال نزدیک تر می شود توانایی او برای کسب درآمد نیز افزایش می یابد
86-ثروت نیز از مبالغ جزئی به وجود می آید و رشد می کند
87-اندوخته های خود را در راهی سرمایه گذاری کنید که سود فراوان و خطر کم داشته باشد
88-اولین اصل سرمایه گذاری صحیح این است که اصل سرمایه باید محفوظ بماند
89-باتکیه به عقل و دانش خود در دام سرمایه گذاری های غلط نیفتید
90-طلا از آن کسانی است که قواعد تحصیل ثروت را بدانند و آن را مراعات کنند
91-اگر قرار است چیزی روی زندگیتان اثر گذار باشد خوب است که تا آنجا که می توانید در موردش بدانید
92-قدرت ذهن قدرتمندترین اهرم است
93-از هردو نیمکره ی مغزتان برای موفق شدن باید استفاده کنید به دست گرفتن کنترل و خلاق بودن هم سواد مالی می خواهد و هم تجربه
94-بزرگترین خطری که همه ی ما با آن مواجه هستیم آن است که با وجود آموخته هایی که کسب کرده ایم رو به جلو حرکت نکنیم
95-برای آن که ثروتمند شوید یا پولدارتر از حالا لازم است در کارهایی که انجام می دهید تغییراتی ایجاد کنید باخودتان تعهد کنید که درسه تا از کارهایی که حالا انجامشان می دهید تغییراتی ایجاد کنید
96-به غیر از خودت به هیچ کس برای تامین امنیت مالی ات متکی نباش
97-دلیل این که بسیاری از افراد گرفتار مشکلات مالی هستند این است که در مدرسه و دانشکده صرفا یاد می گیرند چطور برای پول به دست آوردن باید کار کرد به ندرت یاد می گیرند چطور کاری کنند که پول در خدمت آن ها باشد
98-اگر بسیاری از بزرگ تر ها با مشکلات مالی دست به گریبانند به این علت است که کوچک ترین تصوری از طرز انجام این کار ندارند بلکه تنها می دانند که چه طور باید شغل پیدا کرد و حقوق گرفت و آن را خرج کرد اگر قصد دارید پولدار شوید لازم است طریق مختلف پول درآوردن از پول را بدانید
99-منبع واقعی ثروت و سرمایه در عصر حاضر مادیات نیست بلکه ذهن انسان،روح او و تصوراتش و ایمان انسان ها به آینده است این ها معجزه ی جامعه ی آزاد است که در آن هر شخصی می تواند پیشرفت کند و سعادتمند شود زیرا ثروت از درون اشخاص سر چشمه می گیرد
100-خودتان و توانایی هایتان را دست کم نگیرید
101-بسیاری از افراد خرج می کنند و خودشان را فقیر می کنند اگر می خواهی پولدار شوی باید طریقه ی خرج کردن به نحوی که تو را ثروتمند کند را بدانی
102-از یادگیری مهارت های زندگی که بایستی شامل مقدار لازم از آموزش های مالی باشد غفلت نکنید
103-اگر کاری را که در حال حاضر انجام می دهید را دوست ندارید حتی شده پاره وقت شروع کنید به انجام دادن آنچه دوست دارید
104-هوش اقتصادی با هوش دانشگاهی اصلا رابطه نداشته یا این که رابطه کمی دارد ممکن است هوش دانشگاهی یک نابغه را داشته باشید اما در مورد مسائل اقتصادی احمق باشید
105-پشتکار لازم یعنی IQمالی تان را به صورت روزانه بالا ببرید
این زنان نمیتوانند درخواست طلاق کنند
مشکلاتی که در طول زندگی مشترک میان زوجین ایجاد میشود، گاها تا حدی بالا میگیرد که یک یا هر دوی آنها از دادگاه درخواست طلاق میکنند. این موضوع به ویژه در مواردی سبب میشود که زن بنا به دلایل موجه یا غیر موجه از تمکین در مقابل شوهر خودداری کند. به اصطلاح ناشزه شود. در این مطلب از مجله دلتا به موضوع طلاق گرفتن زن ناشزه میپردازیم.
آیا زن ناشزه میتواند طلاق بگیرد؟
اگر زن به دلایل ناموجهی از تمکین امتناع کرده و ناشزه شده باشد، اصولا نمیتواند درخواست طلاق کند. تنها در صورتی میتواند که شوهر را راضی به طلاق توافقی یا طلاق خُلع کند. همچنین ممکند است حق طلاق داشته باشد یا به یکی از شروط دوازده گانه ضمن عقد، برای طلاق از شوهر استناد کند.
اما زنی که به دلیل موجهی تمکین نمیکند، اگر این عدم تمکین به استناد عسر و حرج در زندگی مشترک صورت گرفته باشد، میتواند حتی در صورت عدم تمکین، درخواست طلاق نیز داشته باشد.
شرایط طلاق از طرف زن ناشزه
شرایط طلاق از طرف زن ناشزهای که بدون داشتن دلایل یا عذر موجه عدم تمکین، از تمکین خاص یا عام در برابر شوهر خودداری میکند، این است که به نحوی شوهر نیز راضی به طلاق دادن زوجه شده باشد. به نوعی با طلاق دادن زن موافقت کند. در نظام حقوقی ایران این نوع طلاق تحت عنوان طلاق توافقی یا طلاق خلع شناخته میشود.
اگر زن به استناد دلایل موجهی از تمکین خودداری کرده باشد، میتواند در صورت وجود یکی از مصادیق عسر و حرج، این امر را در دادگاه ثابت کند. سپس از شوهر خود طلاق بگیرد. اما بر خلاف مورد قبل درخواست طلاق عسر و حرجی نیازی به موافقت یا رضایت مرد ندارد. این قاضی دادگاه است که پس از احراز عسر و حرج زن حکم طلاق زن را صادر میکند. حتی اگر زن از شوهر خود تمکین نکرده باشد.
همچنین یکی دیگر از شرایط طلاق از طرف زن ناشزه که به دلیل غیر موجه از تمکین در برابر شوهر خودداری میکند، این است که شوهر ضمن عقد نکاح یا پس از آن، وکالت در طلاق به زن داده باشد. در این صورت زن به استناد حق طلاقی که به دست آورده است، میتواند با وجود عدم تمکین، اقدام به درخواست طلاق در دادگاه نماید.
علاوه بر اینها در سند ازدواج نیز، شروط دوازده گانهای درج شده است. زن به استناد آنها میتواند از شوهر خود جدا شود. حتی اگر تمکین نکرده و ناشزه شده باشد. از جمله شروط ضمن عقد که به زن ناشزه حق طلاق میدهد، میتوان به عدم پرداخت نفقه به مدت ۶ماه، جنون، بیماریهای صعبالعلاج، محکومیت به ۵ سال حبس یا بیشتر، ترک زندگی خانوادگی، اعتیاد و مواردی از این قبیل اشاره کرد.
پیشنهاد مطالعه: برای آشنایی با نکات حقوقی بیشتر مطلب دریافت این مهریه متفاوت است را مطالعه کنید.
دیدگاه شما