تحلیل تکنیکال چیست؟
بسیاری از تریدرها از تحلیل تکنیکال برای پیشبینی روند بازار در آینده استفاده میکنند. اما این نوع تحلیل تا چه اندازه دقیق و کاربردی است؟ چرا باوجود اینکه بسیاری از افراد تکنیکهای آن را استفاده می کنند باز هم دچار اشتباه میشوند و ضرر می کنند؟ در حجم خلاف روند قیمت این مقاله در مورد ماهیت تحلیل تکنیکال، ابزارهای رایج و نکات فنی مربوط به آن میخوانید.
تحلیل تکنیکال چیست؟
تحلیل تکنیکال روشی برای پیشبینی قیمت در بازار بر اساس بررسی تاریخچه قیمت و حجم معاملات است. در بازارهای سنتی مانند بازار سهام و بورس اوراق بهادار از تحلیل تکنیکال به طور گسترده استفاده میشود. جالب است بدانید این روش یکی از اجزای اصلی در بازار ارزهای دیجیتال است.
تحلیل حجم خلاف روند قیمت تکنیکال روی دادههای تاریخی قیمت یا پرایساکشن (Price Action) تمرکز فراوانی دارد. بنابراین از آن به عنوان ابزاری برای بررسی نوسانات قیمت و بررسی اطلاعات مربوط به حجم یک دارایی استفاده میشود. بسیاری از معاملهگران برای شناسایی روندها و فرصتهای مناسب برای کسب سود از تحلیل تکنیکال استفاده میکنند.
ریشه ابتدایی «تحلیل تکنیکال» به قرن هفدهم در «آمستردام» و قرن هجدهم در «ژاپن» بازمیگردد؛ اما آنچه امروز با مفهوم تحلیل تکنیکال با آن مواجهیم مربوط به فعالیتهای چارلز داو «Charles Dow»؛ روزنامهنگار حوزه اقتصادی و مؤسس والاستریت ژورنال است. او از اولین کسانی بود که روندهای قابل بررسی و مجزا در داراییها و حرکت بازار در مسیرهای خاص را کشف کرد. مدتی بعد فعالیتهای او منجر به ایجاد «تئوری داو» شد که تحولات بیشتری در تحلیل تکنیکال ایجاد کرد.
در ابتدا تحلیل تکنیکال بر پایه دستنویسها و محاسبات دستی بود، اما با پیشرفت تکنولوژی و دستیابی به محاسبات مدرن، گستردهتر شد و اکنون به ابزار مهمی برای بسیاری از سرمایهگذاران و معاملهگران تبدیل شده است.
تحلیل تکنیکال چگونه کار میکند؟
همانطور که اشاره شد تحلیل تکنیکال از اساس بر پایه مطالعه قیمت فعلی و تاریخچه قیمتهای قبلی یک دارایی است. فرض اصلی تحلیل تکنیکال این است که نوسانات قیمت یک دارایی به طور اتفاقی رخ نمیدهد و به طور کلی این نوسانات با گذشت زمان به روندهای قابل شناسایی تبدیل میشوند.
در واقع تحلیل تکنیکال، شدت تحمیل (نفوذ) بازار بر عرضه و تقاضا را بررسی میکنند. که این بازتابی از تمایلات کلی بازار است. به عبارت دیگر قیمت یک دارایی چیزی جز کشمکش میان نیروی فروش یا خرید بر یکدیگر نیست. این نیروها با احساسات معاملهگران و سرمایهگذاران ارتباط نزدیکی دارد. (به خصوص دربارهی ترس و طمع).
نکته قابل تامل درباره تحلیل تکنیکال این است که درصد خطای آن در بازارهایی که شرایط عادی و حجم و نقدینگی بالا دارند، بسیار پایین و پیشبینی آن قابل اطمینانتر است. بازارهای پرحجم کمتر در معرض دستکاری قیمتی قرار دارند و تاثیرپذیری آنها از موارد غیرعادی خارجی کمتر است؛ نتیجه چنین شرایطی این است که سیگنالهای غلط در آن کمتر ایجاد میشود و تحلیل تکنیکال نقش پررنگی در آنها دارد.
شاخصها و اندیکاتورهای متداول تحلیل تکنیکال
معامله گران به منظور بررسی موشکافانهی قیمتها و در نهایت یافتن فرصتهای مطلوب از انواع مختلفی از ابزارهای نموداری (چارت محور) که به اندیکاتور یا شاخص معروف هستند، استفاده میکنند. آنها به کمک اندیکاتور یا شاخصهای تکنیکال، توانایی شناسایی روندهای موجود را پیدا کرده و اطلاعات روشن و هوشمندانهای از روندهایی که ممکن است در آینده پدیدار شوند، پیدا میکنند. از آنجایی که این شاخصها و اندیکاتورها همیشه درصدی خطا دارند، برخی از معاملهگران همزمان از چندین شاخص یا اندیکاتور به عنوان راهی برای کاهش خطرات(ریسک) استفاده میکنند.
میانگین متحرک ساده (SMA)
معمولا معاملهگرانی که از تحلیل تکنیکال استفاده میکنند، شاخصها و معیارهای مختلفی برای تعیین روند بازار بر اساس نمودارها و تاریخچه قیمتها به کار میبرند.
در بین تعداد زیادی حجم خلاف روند قیمت اندیکاتور، میانگین متحرک ساده (SMA) یکی از پرکاربردترین و معروفترین اندیکاتورهای مورد استفادهی تریدرها است. همانطور که از نامش پیداست، قیمتهای پایانی یک دارایی در یک بازه زمانی تعیین شده را محاسبه میکند؛ به بیان دیگر (SMA)، متوسط قیمت یک دارایی در یک بازه زمانی مشخص است.
خط نارنجی SMA که در بسیاری از نقاط به عنوان خطوط حمایت و مقاومت عمل کرده است.
نحوهی استفاده SMA:
به طور کلی اگر قیمت بالای خط میانگین متحرک باشد، گفته می شود که روند صعودی است و برعکس اگر قیمت پایین خط میانگین باشد، روند نزولی است. اما این تمام ماجرا نیست. گاهی یک خبر میتواند باعث تغییر روند بشود. به این معنی که با وجود اینکه خط میانگین متحرک به شما سیگنالی برای خرید یا فروش میدهد، اما بازار طبق پیشبینی شما پیش نمی رود. راهحل چیست؟
شما میتوانید همزمان با چند شاخص میانگین متحرک کار کنید تا روند بازار را بهتر پیش بینی کنید.
میانگین متحرک نمایی (EMA)
میانگین متحرک نمایی (EMA) نسخه اصلاح شده از میانگین متحرک ساده (SMA) است. در این اندیکاتور قیمتهای بسته شدهی اخیر، وزن بیشتری نسبت به قیمتهای قدیمیتر دارند؛ به بیانی دیگر «میانگین متحرکنمایی» همان «میانگین وزنی متوسط قیمت» است که قیمتهای اخیر، وزن بیشتری را در محاسبه دربرمیگیرند.
خط نارنجی SMA و خط آبی EMA را نشان میدهد.
به زبان ساده، میانگین متحرک نمایی از میانگین متحرک ساده سریعتر به تغییر قیمت واکنش نشان میدهد. از طرفی میدانیم، هر چه شما سریعتر روند بازار را تشخیص بدهید، میتوانید سود بیشتری هم بدست بیاورید. اما نقطه ضعف میانگین متحرک نمایی این است که همانطور که سرعت آن در نمایش روند بالاست، می تواند به خطا نوسانات قیمتی را به صورت تغییر روند نمایش دهد. و این باعث می شود که کمتر قابل اتکا باشد.
میانگین متحرک نمایی برای افرادی که به صورت کوتاهمدت معامله میکنند گزینهی بهتری است. خیلی از تریدرها از هر دو میانگین به صورت همزمان استفاده میکنند تا درک بهتری از روند بازار پیدا کنند.
شاخص قدرت نسبی (RSI)
شاخص دیگری که معمولاً مورد استفاده قرار میگیرد، شاخص قدرت نسبی (RSI) است که زیرمجموعهای از اسیلاتورها شناخته میشوند. برخلاف میانگین متحرک ساده که به سادگی تغییرات قیمت را در طول زمان دنبال میکند، اسیلاتورها فرمولهای ریاضی را روی دادههای قیمتی اعمال کرده و خروجی آنها در محدودههایی از پیش تعیین شده قرار میگیرد. در مورد RSI، این محدوده از ۰ تا ۱۰۰ است.
در این تصویر RSI در محدودهی ۶۰ قرار دارد.
نحوهی استفاده از RSI:
- RSI زیر ۳۰ سیگنال خرید: عددهای زیر ۳۰ شرایطی را نشان میدهد که یک ارز بیش از حد فروخته شده است. خیلی از تریدرها این نقطه را مناسب برای خرید میدانند. چون به اندازه ی کافی این ارز فروخته شده و به احتمال زیاد زمان اصلاح و صعودی شدن بازار است.
- RSI بالای ۷۰ سیگنال فروش: عددهای بالای ۷۰ شرایطی را نشان میدهد که یک ارز زیادی خریداری شده است. پس احتمال ریزش قیمت وجود دارد. چون بسیاری از خریداران برای اینکه سود خود را گرفته اند داراییهایشان را میفروشند.
شاخص Stochastic RSI
علاوه بر ابزارهای ابتدایی و ساده در تحلیل تکنیکال، اندیکاتورهایی وجود دارند که برای تولید داده نیازمند چندین اندیکاتور دیگر هستند. برای مثال برای محاسبه اندیکاتور استوکاستیک (Stochastic RSI)، یک فرمول ریاضی به RSI معمولی اضافه میشود و نتیجه آن با توجه به (RSI) و آن فرمول ریاضی محاسبه میشود.
در تصویر بالا شاخص Stoch RSI در زیر بازه ۲۰ قرار دارد و انتظار میرود که با اصلاح قیمتی به سمت بالا حرکت کتد.
نحوهی استفاده Stoch RSI:
استوکستیک RSI، مانند RSI از شاخصهای اسیلاتور است، که بین بازه ی ۰ تا ۱۰۰ در نوسان است.
- اگر شاخص به زیر ۲۰ برود، شرایطی را نشان میدهد که یک ارز بیش از اندازه فروخته شده است و احتمال صعود قیمت وجود دارد.
- اگر شاخص بالای ۸۰ برود، شرایطی را نشان میدهد که یک ارز بیش از حد خریداری شده است. پس احتمال ریزش قیمت وجود دارد.
- از خط میانی ۵۰ میتوان برای تشخیص روند بازار استفاده کرد. بالای ۵۰ روند صعودی و پایین ۵۰ روند نزولی را میتوان انتظار داشت.
باند بولینجر (Bollinger Bands)
شاخص باند بولینجر (Bollinger Bands) نوع دیگری از اسیلاتورها است که در بین معاملهگران محبوبیت بسیاری دارد. باند بولینجر برای پیشبینی وضعیت احتمالی بیشخرید (overbought) یا بیشفروش (oversold) و همچنین اندازهگیری نوسانات بازار استفاده میشود.
به زبان ساده این شاخص به ما می گوید که با بازاری ساکت سروکار داریم و یا بازاری پرنوسان و شلوغ:
- زمانی که بازار آرام است، پهنای باند کوچک میشود.
- زمانی که بازار پرنوسان است، پهنای باند بزرگ می شود.
همانطور که مشخص است، قیمت بعد از برخورد با باند بالایی به سمت خط میانی حرکت کرده است.
باند بولینجر از سه خط تشکیل شده است:
- باند بالایی
- خط میانی
- باند پایینی
خط میانی همان خط میانگین متحرک ساده است. خطوط بالایی و پایینی، انحراف معیارهای حول خط میانی هستند. در اینجا قصد نداریم انحراف معیار یا فرمولهای این شاخص را بازگو کنیم، بلکه نحوهی استفاده از این شاخص را به شما آموزش میدهیم.
نحوهی استفاده BB:
به طور کلی قیمت تمایل دارد که به سمت خط میانی حرکت کند. این تمام کاربرد و نکته ی مهم استفاده از شاخص بولینجر است.
- اگر قیمت خیلی صعودی و به خط بالایی باند برسد، احتمال بازگشت و ریزش به سمت خط میانی وجود دارد.
- اگر قیمت خیلی ریزشی و به خط پایینی نزدیک شود، احتمال بازگشت و صعود به سمت خط میانی وجود دارد.
به بیانی سادهتر، از باند بولینجر برای تشخیص خطوط مقاومت و حمایتی استفاده میشود.
شاخص مکدی (MACD)
مثال دیگر اندیکاتور میانگین متحرک همگرایی/ واگرایی (Moving Average Convergence Divergence) است که به اختصار MACD نامیده میشود.
تمایز خط آبی از خط سیگنال به راحتی ممکن نیست، و سیگنال خیلی قوی به ما نمیدهد. اما خطوط بالای هیستوگرام قرار دارند.
به طور کلی مکدی با سه خط (سه مفهوم) نمایش داده میشود.
- خط اول میانگین متحرک سریعتر را نشان میدهد. (خط آبی)
- خط دوم میانگین متحرک کندتر را نشان میدهد. (خط قرمز- خط سیگنال)
- خط سوم اختلاف بین خط اول و دوم را نمایش میدهد. (هیستوگرام-سفید)
تریدرها از این خطوط، سیگنالهای خرید یا فروش را دریافت میکنند. چطور؟
نحوهی استفاده MACD:
زمانی که خط اول (آبی)، خط سیگنال (قرمز) را قطع میکند، و به بالا یا پایین آن حرکت میکند، سیگنال خرید یا فروش استخراج میشود.
- سیگنال خرید: خط آبی، خط سیگنال را قطع کند و به بالای آن حرکت کند.
- سیگنال فروش: خط آبی، خط سیگنال را قطع کند و به پایین آن حرکت کند.
اما این سیگنالها خیلی قوی نیستند، و در بسیاری از موارد با تغییر قیمت روند باز هم تغییر میکند.
خط میانی یا هیستوگرام ابزاری است برای تقویت سیگنالها:
- اگر سیگنال صعودی و در بالای خط میانی باشد، سیگنال خرید قویتر است.
- اگر سیگنال نزولی و در پایین خط میانی اتفاق بیفتد، سیگنال فروش قویتر است.
در تصویر بالا مشاهده میکنید که مکدی با اختلاف بالای خط میانی (هیستوگرام) است.
سیگنالهای معاملاتی
به طور کلی اندیکاتورها دید خوبی نسبت به روندهای کلی بازار به یک معاملهگر میدهد، اما از آنها میتوان برای یافتن نقاط احتمالی ورود و خروج (سیگنال خرید یا فروش) هم استفاده کرد؛ این سیگنالها ممکن است در شرایط خاصی در نمودار یک اندیکاتور ایجاد شوند.
همانطور که قبلاً بحث شد، سیگنالهای معاملاتی تولید شده از سوی تحلیل تکنیکال همیشه دقیق نیستند و همیشه باید درصدی را برای خطا (سیگنالهای غلط) از جانب اندیکاتورهای تحلیل تکنیکال در نظر گرفت. این امر کمی در بازار ارزهای دیجیتال نگرانکننده است؛ چون در این بازار، داراییها حجم کمتری دارند و طبعا نوسانات بیشتری را نسبت به بازارهای سنتی تجربه میکنند.
نقدی مخالف بر تحلیل تکنیکال
گرچه امروزه تحلیل تکنیکال به طور گسترده در بازارهای مختلف مورد استفاده قرار میگیرد اما از نظر بسیاری از متخصصان، حجم خلاف روند قیمت تحلیل تکنیکال روشی بحثبرانگیز و غیرقابل اعتماد است. به عبارتی گفته می شود که چون افراد زیادی به آن فکر میکنند، وقایع رخ میدهد. منتقدان معتقدند در شرایط بازارهای مالی اگر تعداد زیادی از معاملهگران و سرمایهگذاران به انواع یکسانی از شاخصها مانند خطوط حمایت و مقاومت اعتماد کنند، احتمال عملکرد صحیح این شاخصها افزایش مییابد.
از طرف دیگر بسیاری از طرفداران تحلیل تکنیکال معتقدند که هر تحلیلگر با روش خاص خود و با استفاده از اندیکاتورهای مختلف و زیاد، نمودارها را تجزیه و تحلیل میکند. این بدان معناست که عملا استفاده از یک استراتژی خاص و یکسان برای تعداد زیادی از معاملهگران غیرممکن است.
تحلیل بنیادین در مقابل تحلیل تکنیکال
پیشفرض اصلی تحلیل تکنیکال این است که قیمتهای حال حاضر در بازار تمام عوامل بنیادی مربوط به یک دارایی خاص را منعکس میکند. بر خلاف رویکرد تحلیل تکنیکال که عمدتا بر دادههای قیمتی و تاریخچه قیمتی و حجم (نمودارهای بازار) متمرکز است، تحلیل بنیادین یا فاندامنتال به تحقیق گسترده پیرامون عوامل کیفی پروژه اصرار دارد.
در تحلیل بنیادین، دیدگاه این است که عملکرد آینده یک دارایی به چیزهایی بیش از دادههای تاریخی وابسته است؛ اساساً تحلیل بنیادین روشی است که برای برآورد ارزش ذاتی یک شرکت، یک تجارت یا یک دارایی استفاده میشود. در این تحلیل طیف گستردهای از شرایط خرد و کلان اقتصادی مانند مدیریت و شهرت شرکت، رقابت در بازار و نرخ رشد و سلامت صنعت در نظر گرفته میشود.
بنابراین، ممکن است اینگونه در نظر بگیریم که برخلاف تحلیل تکنیکال که عمدتا به عنوان ابزاری برای پیشبینی عملکرد قیمت و رفتار بازار استفاده میشود، تحلیل بنیادین با در نظر گرفتن زمینه و پتانسیلهای موجود در یک دارایی، میتواند برای یک تحلیلگر مشخص کند که آیا یک دارایی بیش از حد ارزشگذاری شده یا خیر. درحالی که بیشتر معاملهگران کوتاه مدت ترجیح میدهند از تحلیل تکنیکال استفاده کنند، ترجیح مدیران صندوقها و سرمایهگذاران بلند مدت، تحلیل بنیادین است.
یک مزیت مهم در تحلیل تکنیکال این است که به دادههای کمی متکی است. بنابراین چارچوبی بیطرفانه برای تحقیق عینی از تاریخچه قیمتی فراهم میکند و برخی حدس و گمانها که با رویکرد کیفی در تحلیل بنیادین ارائه میشود را از بین میبرد.
با این حال تحلیل تکنیکال علیرغم سروکار داشتن با دادههای تجربی کماکان تحت تأثیر تعصبات و طرفداریهای شخصی است. به عنوان مثال یک معاملهگر که به شدت یک ارز را پیش داوری کرده، طوری از ابزارهای تحلیل تکنیکال بهره ببرد و اطلاعات را ناخودآگاه دستکاری کند که نهایتا آن گونه که دوست دارد تصمیم بگیرد. در بسیاری از موارد این اتفاق بدون آگاهی آنها رخ میدهد. علاوه بر این در دورههایی که بازارها الگو یا روند مشخصی ندارند، تحلیل تکنیکال ممکن است شکست بخورد.
سخن آخر
جدا از نقد و بحثهای طولانی درباره اینکه کدام روش تحلیل بهتر است، به نظر ترکیبی از تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادین توسط بسیاری از افراد مورد پذیرش است. درحالی که تحلیل بنیادین بیشتر به استراتژیهای سرمایهگذاری بلندمدت مربوط میشود، تحلیل تکنیکال ممکن است اطلاعات روشنی در مورد شرایط بازار در روند کوتاهمدت فراهم کند. احتمالا این اطلاعات، برای معاملهگران و سرمایهگذاران مفیدتر است.
لیکویید شدن چیست و چگونه از لیکویید شدن جلوگیری کنیم؟
نوسان شدید در بازار های ارز دیجیتال باعث شده تا لیکویید شدن به یک اتفاق رایج بدل شود. در این مقاله اختصاصی از دنیای ترید با مفهوم لیکویید شدن آشنا خواهید شد و تدابیری برای جلوگیری از آن به شما پیشنهاد خواهیم داد. پس تا پایان این یادداشت با ما همراه باشید.
بیت کوین و سایر ارزهای دیجیتال به دلیل نوسانات شدید قیمتی به عنوان سرمایه گذاری های با ریسک بالا شناخته می شوند. در همین حال که نواسانات شدید، این بازار را به یکی از نگرانی های قانون گذاران تبدیل کرده است، این فرصت را نیز برای معامله گران ایجاد کرده تا سود ها قابل توجهی به دست آورند؛ به ویژه در مقایسه با دارایی های سنتی مانند سهام و کالا ها.
در سال 2020، در بحبوحه شیوع ویروس کرونا، بیت کوین سال را با 160 درصد افزایش به پایان رساند، در طرف مقابل S&P 500 و طلا با به ترتیب 14 و 22 درصد سال را به انتها رساندند.
چیزی که به این نوسانات شدید دامن می زند و به دنبال آن اقبال بیشتری هم به دست آورده، امکان افزایش حجم معاملات ارز دیجیتال از طریق سرویس های معاملاتی مشتقه، مانند معاملات مارجین، معاملات همیشگی (Perpetual) و قراردادهای آتی (Futures) است.
معاملات مشتقه قرارداد هایی هستند که بر اساس قیمت یک دارایی زیربنایی تنظیم می شوند و به افراد اجازه می دهند تا روی قیمت آینده آن دارایی شرط بندی کنند.
امکان معامله مشتقات ارز های دیجیتال برای اولین بار در سال 2011 به وجود آمد و در سال های اخیر شتاب عظیمی گرفت، به ویژه در میان سرمایه گذاران کوچک و هیجان زده ای که به دنبال کسب درآمد بیشتر از استراتژی های معاملاتی خود هستند.
در معاملات مارجین، معامله گران می توانند با استفاده از وجوه قرض گرفته شده از صرافی های ارزهای دیجیتال، درآمد خود را از معامله ای مشخص افزایش دهند. Binance ،Huobi و Bitmex برخی از نمونه های برجسته صرافی های متمرکز هستند که به مشتریان خود امکان انجام معاملات مارجین را ارائه می دهدند.
اما نکته مهمی وجود دارد که باید در اینجا به آن توجه کنید. در حالی که استقراض وام از صرافی برای افزایش حجم معامله شما می تواند هرگونه سود بالقوه را افزایش دهد، در عین حال می حجم خلاف روند قیمت تواند سرمایه اصلی شما را نیز به سادگی از بین ببرد. همین مسئله این نوع از معامله گری را به شمشیری دو لبه تبدیل کرده است.
معامله مارجین و لیکوئید شدن
معامله به صورت مارجین یا حاشیه ای، به معنی افزایش مقدار پولی که با آن وارد معامله می شوید است، آن هم با استقراض از صرافی مورد استفاده شما. این نوع معامله را مثل وام گرفتن از یک غریبه برای خرید بیت کوین یا ارز دیجیتالی دیگر در نظر بگیرید.
اما در این مورد، شما از یک صرافی ارز دیجیتال قرض می گیرید. این کار به سرمایه گذاران اجازه می دهد تا حجم موقعیت های معاملاتی خود را افزایش دهند، فرایند افزایشی ای که با عنوان "اهرم" نیز شناخته می شود.
طبیعتا، یک فرد غریبه به شما قرض نمی دهد تا به صورت رایگان معامله کنید. به همین دلیل، در معاملات حاشیه ای یا مارجین نیز، صرافی از شما می خواهد که مقداری ارز دیجیتال یا پول فیات را به عنوان وثیقه (که به عنوان "حاشیه یا مارجین اولیه" شناخته می شود) برای باز کردن یک موقعیت معاملاتی قرار دهید.
این حاشیه اولیه، در صورتی که معامله بر خلاف میل معامله گر پیش برود، دارایی های صرافی را بیمه می کتد.
همچنین لازم به ذکر است که میزان پولی که از یک صرافی نسبت به مارجین اولیه خود وام می گیرید با استفاده از اهرم تعیین می شود. به عنوان مثال، اگر از یک اهرم 5 برابری، با مارجین اولیه ای 100 دلاری استفاده کنید، 400 دلار وام می گیرید تا حجم موقعیت معاملاتی خود را از 100 دلار به 500 دلار افزایش دهید.
هر معامله بسته به اندازه اهرم، می تواند پول بیشتری را یا سود بدهد یا از دست بدهید. به عنوان مثال، با استفاده از اهرم 5 برابری که در بالا مثال زدیم، اگر قیمت یک دارایی 10 درصد افزایش یابد، به اندازه 50 دلار از موقعیت معاملاتی 500 دلاری خود سود خواهید برد، که نشان دهنده سود 50 درصد نسبت به مارجین اولیه 100 دلاری شما است.
هنگام خروج از معامله نیز می توانید وام 400 دلاری که گرفته اید را بازپرداخت کنید و 150 دلار را برای خود نگه دارید (50 دلار سود + 100 دلار مارجین یا حاشیه اولیه).
در همین حال، اگر ارزش ارز دیجیتال مورد معامله شما 10 درصد کاهش یابد، 50 دلار از مارجین اولیه خود (50 درصد ضرر) را از دست میدهید.
از کجا چه زمانی و در چه شرایطی لیکویید خواهم شد؟
یک فرمول ساده برای محاسبه سود و زیان احتمالی شما هنگام استفاده از اهرم وجود دارد.
سود یا ضرر = (مارجین اولیه) x (درصد حرکت قیمت) x (اهرم)
طبیعتا باید از عملگر مثبت برای حرکتهای مثبت قیمت و منفی برای حرکتهای منفی قیمت استفاده کنید. به طور کلی، به یاد داشته باشید که اهرم، میزان سود شما نسبت به مارجین اولیه را مشخص می کند. اطمینان حاصل کنید که ضررهای احتمالی خود را در حدی قابل کنترل نگه می دارید.
چه زمانی لیکویید می شویم؟
در بازار ارز های دیجیتال، لیکویید شدن هنگامی رخ می دهد که یک صرافی، به دلیل از دست رفتن تمام یا جزئی از مارجین اولیه معامله گر، "پوزیشن اهرمی" تریدر را می بندد. این اتفاق زمانی میافتد که یک معامله گر نتوانسته باشد مقدار ضروری ای از حاشیه (مارجین) را برای پوزیشن اهرمی خود تأمین کند (از بودجه کافی برای باز نگه داشتن معامله خود برخوردار نبوده باشد).
لیکویید شدن در هر دو نوع از معاملات حاشیه ای (مارجین) و آتی (فیوچرز) رخ می دهد.
معامله با اهرم یک استراتژی پر خطر به شمار می رود و این به این معنی است که اگر بازار به اندازه ای خاص بر خلاف جهت پوزیشن شما حرکت کند، ممکن است تمام وثیقه یا مارجین اولیه خود را از دست بدهید.
جهت آشنایی با صرافی مناسب ایرانیان مقاله بهترین صرافی خارجی برای ایرانیان را مطالعه کنید.
در واقع این نوع از معامله آن قدر پر ریسک به شمار می رود، که برخی از کشورها مانند انگلستان، صرافی های ارز دیجیتال را از ارائه خدمات مربوط به معاملات اهرمی به مشتریان با سرمایه های محدود، منع کرده اند. آن ها این ممنوعیت را در راستای جلوگیری از بین رفتن سرمایه معامله گران تازه کار اتخاذ کرده اند.
فرمول زیر درصدی به شما می دهد، که اگر بازار به آن اندازه بر خلاف جهت پیش بینی شما حرکت کند موجب لیکویید شدن شما و دارایی تان خواهد شد:
درصدی که در آن لیکویید می شوید = اهرم انتخابی شما / 100
به عنوان مثال، هنگامی که از اهرم 5 برابری استفاده می کنید، اگر قیمت دارایی مورد معامله 20 درصد در خلاف جهت پوزیشن شما حرکت کند، پوزیشن شما لیکویید می شود (5/100 = 20).
چگونه از لیکویید شدن جلوگیری کنیم؟
هنگام استفاده از اهرم، تدابیری وجود دارند که با استفاده از آن ها می توانید احتمال لیکویید شدن خود را کاهش دهید یا به صفر برسانید. یکی از این راه ها به عنوان "حد ضرر" شناخته می شود.
حد ضرر، که به نام های سفارش توقف (stop order) یا توقف با قیمت بازار (stop-market order) نیز شناخته می شود، یک نوع سفارش (Order) معاملاتی پیشرفته است که یک معامله گر در صرافی ارز دیجیتال قرار می دهد (Set) و به صرافی دستور می دهد که دارایی (Asset) را پس از رسیدن به نقطه قیمتی ای خاص بفروشد.
حد ضرر چیست؟ چگونه می توانم از حد ضرر استفاده کنم؟
هنگامی که قصد دارید یک سفارش حد ضرر ثبت کنید، باید موارد زیر را به پنل صرافی خود ارائه دهید:
قیمت توقف (Stop Price): قیمتی است که در آن دستور توقف ضرر بیشتر اجرا می شود و صرافی شما را از پوزیشن معاملاتی خارج می کند.
قیمت فروش (Sell Price): قیمتی است که در آن قصد فروش یک دارایی دیجیتال خاص را دارید.
اندازه (Size): مقداری از دارایی را که قصد دارید در مورد آن حد ضرر رعایت شود را وارد کنید.
اگر قیمت بازار به قیمت توقف (Stop Price) شما برسد، سفارش توقف ضرر (Stop Order) به طور خودکار اجرایی می شود و دارایی را به هر قیمت و مبلغی که ذکر شده (Sell Price) به فروش می رساند. اگر معامله گر احساس کند که بازار با سرعت بالایی در حال حرکت بر حجم خلاف روند قیمت خلاف پیش بینی اش است، ممکن است قیمت فروش (Sell Price) را پایین تر از قیمت سفارش توقف (Stop Price) تعیین کند تا احتمال پر شدن آن (توسط معامله گران دیگر) بیشتر شود.
هدف اصلی حد ضرر (Stop Loss) کاهش دادن ضررهای احتمالی شما است. برای این که تعاریف بالا بهتر برای شما تداعی شود بیایید تا دو سناریو را با هم بررسی کنیم:
سناریو اول: یک حجم خلاف روند قیمت معامله گر 5000 دلار در حساب صرافی خود دارد اما تصمیم می گیرد از یک مارجین اولیه به مقدار 100 دلار و اهرمی 10 برابری برای ایجاد پوزیشنی 1000 دلاری استفاده کند. او حد ضرر را در فاصله 2.5 درصدی از نقطه ورودی (Entry Price) خود قرار می دهد. در این سناریو، معامله گر ممکن است به طور بالقوه 25 دلار در این معامله از دست بدهد، که تنها 0.5 درصد از کل دارایی او به حساب می رود.
حالا اگر این معامله گر از حد ضرر (Stop Loss) استفاده نکند، با حرکت 10 درصدی قیمت آن دارایی بر خلاف جهت پیش بینی اش، پوزیشن او (100$) لیکویید می شود. فرمول درصد لیکویید شدن را که بالا تر توضیح دادیم به خاطر بیاورید.
سناریو دوم: یک معامله گر دیگر 5000 دلار در حساب تجاری خود دارد اما از مارجین یا حاشیه اولیه 2500 دلاری و یک اهرم سه برابری، برای ایجاد پوزیشنی 7500 دلاری استفاده می کند. با قرار دادن حد ضرر در فاصله 2.5 درصدی از نقطه ورود (Entry Price) خود، معامله گر ممکن است 187.5 دلار در این معامله از دست بدهد، که 3.75 درصد ضرر روی کل دارایی او به حساب می آید.
نکته مهم در دو سناریویی که مرور کردیم این است که معمولا فقط استفاده از اهرم بالا بسیار خطرناک تلقی می شود، در صورتی که همانطور که در سناریوی دوم مشاهده شد، حجم موقعیت (Position) شما نیز اهمیت دارد و نباید نسبت به کل دارایی شما بسیار زیاد باشد. به عنوان یک قاعده کلی، سعی کنید حد ضرر خود را در هر معامله کمتر از 1.5 درصد کل دارایی حجم خلاف روند قیمت تان در نظر بگیرید.
چطور حد ضرر (Stop Loss) رو مشخص کنیم؟
وقتی صحبت از معاملات مارجین (حاشیه ای) می شود، مدیریت ریسک مسلماً مهمترین درسی است که باید فرا گرفته شود. هدف اصلی شما باید این باشد که ضررها را در حداقلی ترین سطح نگه دارید حتی قبل از اینکه به کسب سود فکر کنید.
هیچ مدل معاملاتی شکست ناپذیری در جهان وجود ندارد. بنابراین، شما باید مکانیزم هایی به کار ببندید، تا زمانی که بازار بر خلاف پیش بینی شما حرکت می کند به داد شما برسند.
تنظیم کردن صحیح یک سفارش (Order) حد ضرر (Stop Loss) از اهمیتی حیاتی برخوردار است. در حالی که هیچ قانون طلایی برای تعیین دقیق نقطه حد ضرر یا خروج وجود ندارد، اما مقداری 2 تا 5 درصدی از کل حجم موقعیت (Position) شما می تواند توصیه مناسبی باشد.
روش دیگر که برخی معامله گران ترجیح می دهند این است که، حد ضرر را دقیقاً در پایین ترین میزان نوسان اخیر قرار دهند (البته به شرطی که آنقدر پایین نباشد که قبل از لمس آن سطح لیکویید شوید).
در مرحله بعدی، شما باید اندازه و حجم معامله خود و ریسک مربوطه را مدیریت کنید. هرچه اهرم شما بیشتر باشد، احتمال لیکویید شدن شما نیز بیشتر است. استفاده از اهرم بیش از حد، در اصل به معنی قرار دادن کل سرمایه تان در خطر می باشد.
علاوه بر این، برخی از صرافی ها فرایند لیکویید کردن را به شکلی بسیار تهاجمی انجام می دهند. برای مثال، بیتمکس (BitMEX) برای مارجین اولیه فقط بیت کوین را به رسمیت می شناسد. این بدان معناست که در صورت کاهش قیمت بیت کوین، ممکن است لیکویید شدن شما سریع تر اتفاق بیافتد.
با توجه به ریسک مربوط به معامله با اهرم، برخی از صرافی ها سطح دسترسی به اهرم را محدود کرده اند. هر دو صرافی Binance و FTX به تازگی سقف اهرم را برای کاربران تازه کار، از 100 به 20 کاهش داده اند.
آموزش اندیکاتور OBV
اندیکاتور OBV که نام اختصاری برگرفته از On Balance Volume فشار خرید و فروش را به عنوان یک شاخص تجمعی اندازه گیری می کند ، این اندیکاتور حجم را در روزهایی که روند در حالت صعودی است بالا برده و در روزهایی که کاهشی است کم می کند.
OBV توسط جو گرانویل توسعه داده شد و در سال 1963 در کتاب گرانویل کلید جدید سود بازار سهام معرفی شد. این یکی از اولین شاخص های اندازه گیری جریان مثبت و منفی بود. چارمیست ها می توانند برای پیش بینی حرکات قیمت به دنبال واگرایی بین OBV و قیمت باشند یا از OBV برای تأیید روند قیمت استفاده کنند.
این آموزش از دوره آموزش فارکس دوره مجازی میباشد و شما برای دسترسی به تمامی جلسات این دوره میتوانید روی عبارت آموزش فارکس کلیک کنید.
دانلود اندیکاتور OBV
اندیکاتور On Balance Volume که به اختصار از آن به اندیکاتور OBV یاد میکنیم یکی از اندیکاتورهای پیش فرض حجم خلاف روند قیمت در متاتریدر نیست.
ما نسخه متاتریدر 4 این اندیکاتور فارکس را در این بخش برای شما قرار داده این که میتوانید از داخل کادر زیر آنرا دریافت کنید.
on-balance-volume.zip
پس از دانلود فایل بصورت فشرده را از حالت فشرده خارج کنید و اندیکاتور را در پوشه اندیکاتور متاتریدر 4 خودتان کپی کنید.
در ادامه به آموزش کامل کار و تحلیل و سیگنال گیری با اندیکاتور OBV را حجم خلاف روند قیمت به شما توضیح خواهیم داد.
در زیر به فرول محاسبات در این اندیکاتور خواهیم پرداخت که صرفا در جهت آشنایی شما با شیوه عملکرد این اندیکاتور فارکس است.
اما شما در نهایت با استفاده از این اندیکاتور خواهید توانست بدون اینکه زمان زیادی را صرف محاسبات کنید تمامی محاسبات را بر روی چارت خود مانند تصویر زیر داشته باشید.
محاسبات اندیکاتور OBV
خط On Balance Volume (OBV) به سادگی حجم خلاف روند قیمت یک کلیت ملموس در حال اجرا از حجم مثبت و منفی است.
حجم یک دوره زمانی هنگامی مثبت است که بسته شدن کندل بالاتر از بسته شدن کندل قبلی باشد .
وقتی که بسته شدن کندل آن بازه زمانی زیر بسته شدن کندل قبلی باشد منفی خواهد بود.
اگر قیمت بسته شدن بالاتر از قیمت بسته شده قبلی باشد:
OBV فعلی = OBV قبلی + میزان فعلی
اگر قیمت بسته شدن زیر قیمت بسته قبلی است:
OBV فعلی = OBV قبلی – حجم فعلی
اگر قیمت های پایانی برابر با قیمت بسته شده قبلی باشد:
OBV فعلی = OBV قبلی (بدون تغییر)
در تصویر زیر میتوانید این محاسبات را بصورت تصویری مشاهده کنید.
در این مثال از داده های جدول بالا از Wal-Mart (WMT) استفاده شده است.
ارقام حجم گرد شدند و در 1000 نشان داده شده اند. به عبارت دیگر ، 8،200 واقعاً برابر با 8،200،000 یا 8،2 میلیون سهم است.
ابتدا باید مشخص کنیم که وال مارت بسته است (1+) یا پایین است (-1).
این عدد اکنون به عنوان ضریب حجم برای محاسبه حجم مثبت یا منفی استفاده می شود.
آخرین ستون (OBV) مجموع در حال اجرا را برای حجم مثبت / منفی تشکیل می دهد.
از آنجا که OBV باید از جایی شروع شود ، مقدار اول (8200) به سادگی برابر با حجم مثبت / منفی دوره اول است.
نمودار زیر وال مارت را با حجم و OBV نشان می دهد.
تفسر و توضیح اندیکاتور OBV
گرانویل مطرح کننده این تئوری که منجر به خلق این اندیکاتور فارکس شد حجم را مقدم بر قیمت میدانست.
بر اساس ساختار و شیوه کاری اندیکاتور OBV پس از پایان معاملات در هر روز یا هر بازه زمانی در نمودار شما بعنوان مثال در نمودار روزانه که بیشتر مورد استفاده قرار میگیرد.
قیمت ها بالاتر یا پایین تر و گاها برابر با حجم معاملات در روز گذشته خود خواهند بود.
اگر قیمت در روز مورد نظر (( روز جاری قبل )) بالاتر از روز قبل تر بسته شود حجم معاملات عدد مثبتی را به حجم معاملات روز قبل اضافه خواهد کرد.
برعکس اگر حجم معاملات عددی منفی باشد از حجم معاملات در روز گذشته کاسته خواهد شد.
در روزهایی هم که هیچ تغییری نداشته باشد حجم معاملات هم ثابت خواهند ماند و هیچ تغییری نخواهند داشت.
پس وقتی میگوییم اندیکاتور OBV از حجم معاملات تعادلی استفاده میکند به این معنی است که جمع کل اعداد حجم معاملات منفی و مثبت را محاسبه میکند.
در تصویر های بالا مشاهده میکنید که اندیکاتور OBV دارای یک خط برای نمایش محاسبا خود میباشد.
اگر جهت این خط در حالت صعودی باشد به این معنی خواهد بود که حجم معاملات در روزهای مورد نظر افزایش داشته است.
و اگر جهت این خط نزولی باشد طبیعتتا نتیجه به معنی کاهش حجم معاملات خواهد بود.
یک تحلیل گر بازار های مالی مانند فارکس و یک تکنیکالیست با استفاده از این اندیکاتور قادر خواهد بود تا جهت قیمت و حجم معاملات را تشخیص دهد.
یعنی شما اگر همزمان هم اندیکاتور مک دی (( ولوم )) و هم اندیکاتور OBV را بر روی چارت خود داشته باشید به سادگی قادر به تایید گرفتن خواهید بود.
زمانی که هر دو باهم صعودی باشند روند صعودی همچنان پایدار است و زمانی که هر دو نزولی باشند روند نزولی پایدار خواهد بود.
حال تصور کنید که دو اندیکاتور بر خلاف هم حرکت کنند طبیعتا ما شاهد یک واگرایی خواهیم بود که در ادامه بحث به آن خواهیم پرداخت.
خط موجود در اندیکاتور OBV زمانی افزایشی خواهد بود که حجم معاملات در آن روز یا آن بازه زمانی افزایش یافته باشد.
افزایش یا کاهش نشان دهنده فشار مثبت یا فشار منفی در بازار است که در نهایت قادر است روند و جریان حاکم بر بازار را تحت تاثیر خود قرار دهد.
گرانویل در تحقیقات خود به وضوح اشاره کرده است که آنچه شما در محاسبات OBV (( اندیکاتور OBV )) مشاهده میکند غالبا قبل از حرکت قیمت و بازار محاسبه شده است.
ببینید مقدار مطلق در اندیکاتور OBV به هیچ وجه ملاک نخواهد بود یک تحلیل گر تکنیکال و یک چارتیست باید با تکیه بر ویژگی های خط OBV تمرکز داشته باشد.
شما کافی است که در مرحله اول روند را برای OBV تعریف کنید.
دوم بررسی کنید که این روند با روند بلند تر همراه است یا خیر
سوم به دنبال سطوح حمایت و مقاوت در چارت باشید و آنها را مشخص کنید.
در ادامه شما با شکسته شدن روند یا سطوح حمایت و مقاومت و تغییر مسیر اندیکاتور OBV به سادگی میتوانید یک سیگنال ورود خوب را پیدا کنید.
پس چه به دنبال معامله در جهت روند هستید و چه بر اساس حمایت و مقاومت میخواهید معاملات خود را انجام دهید حتما باید به بسته شدن کندل و قیمت توجه داشته باشید.
واگرایی با اندیکاتور OBV
برای پیش بینی تغییر روند می توان از سیگنال های واگرایی صعودی و نزولی استفاده کرد.
این سیگنالها واقعاً بر اساس این تئوری هستند که حجم بر قیمتها مقدم است.
واگرایی صعودی هنگامی شکل می گیرد که OBV بالاتر می رود یا پایین ترین سطح را تشکیل می دهد حتی وقتی قیمت ها پایین می آیند.
یک واگرایی نزولی زمانی شکل می گیرد که خط در اندیکاتور OBV به سمت پایین حرکت کند یا به پایین ترین حد خود برسد یا حتی با افزایش قیمت.
واگرایی بین OBV و قیمت به چارتیست ها هشدار میدهد که ممکن است تغییر قیمت ایجاد شود.
نمودار استارباکس (SBUX) یک واگرایی حجم خلاف روند قیمت سرسخت را نشان می دهد که در ماه جولای تشکیل شده است.
در نمودار قیمت ، SBUX به پایین ترین سطح خود در ماه ژوئن رسید و در اوایل ماه ژوئیه نیز تا پایین ترین حد پایین آمد.
از طرف دیگر ، OBV بالاتر از پایین ترین سطح خود در ماه ژوئن قرار گرفت و یک واگرایی صعودی را تشکیل داد.
SBUX یک هفته بعد مقاومت را شکست و برای افزایش 30+ درصدی بالای 20 در بازار ادامه یافت.
نمودار دوم نشان می دهد که OBV در حالی که Texas Instruments (TXN) در محدوده ای معامله می شود ،روند افزایشی دارد و بالاتر می رود.
افزایش OBV در طی یک دوره از معاملات نشان دهنده افزابش حجم نیز در حال صعودی شدن است .
خطوط روند، حمایت و مقاومت
خط روند یک خط فرضی است که بر روی نمودار قیمت رسم می شود. روند مشخص می کند که حرکت کلی قیمتها صعودی، نزولی و یا خنثی است. در یک خط روند صعودی گر چه ممکن است قیمت، فراز و نشیب هایی را تجربه کند اما حرکت کلی قیمت ها رو به بالاست. در خط روند صعودی، قیمت هر بار کف بالاتر و قله بالاتری را نسبت به قیمت های قبلی ثبت می کند. برای رسم یک خط روند صعودی کافی است کف قیمت ها را در نمودار با یک خط مستقیم به همدیگر وصل کنیم.
یک خط روند نزولی برعکس خط روند صعودی است. قیمت هر بار کف و قله پایین تری نسبت به کف و قله قبلی خود ثبت می کند. جهت رسم خط روند باید قله قیمت ها را با یک خط مستقیم به هم وصل کنیم.
یک روند خنثی زمانی ایجاد می شود که نمودار در یک محدوده مشخص قیمتی نوسان کند. در این حالت هر بار که قیمت صعود می کند در قیمت مشخصی تغییر مسیر داده و نزولی می شود. همچنین نمودار قیمت ها هر بار پس از نزول در محدوده قیمتی مشابهی تغییر مسیر داده و اوج می گیرند. بدین صورت نمودار در بین دو قیمت تقریبا ثابتی بالا و پایین می شود.
انواع روندها را در شکل زیر مشاهده می کنید.
هر چه یک خط روند، کف های قیمتی یا سقف های قیمتی بیشتری را لمس کند معتبرتر است. گاهی اوقات یک کف یا سقف قیمتی از خط روند خارج شده است اما بقیه کف ها یا سقف ها بر روی خط روند قرار دارند. در این حالت خط روند هنوز معتبر است. همچنین هر چه یک خط روند شیب کمتری داشته باشد دوام آن روند بیشتر است. معمولا پس از یک خط روند با شیب تند نمودار قیمتها با یک شیب تند در جهت خلاف باز می گردند. برای مثال اگر قیمت یک سهم با شیب زیادی افزایش یافت می توان انتظار یک نزول قیمتی شدید پس از دوران صعود را داشت.
خط حمایت و خط مقاومت چیست؟
خط حمایت، یک خط فرضی است. هر بار که نمودار پس از نزول قیمت به این خط فرضی برخورد می کند قیمت حمایت شده و دوباره افزایش می یابد. در واقع یک خط روند صعودی یک خط حمایت است.
همچنین یک خط مقاومت، خطی فرضی است که قیمت در برخورد با آن از صعود باز می ایستد و روند کاهشی قیمت شروع می شود. یک خط روند نزولی چیزی جز یک خط مقاومت نیست.
زمانیکه قیمتها در بین یک خط مقاومت و یک خط حمایت به دام بیفتند یک کانال قیمتی ایجاد می شود. زمانیکه این کانال بصورت افقی تشکیل شود یک روند خنثی را شاهد خواهیم بود.
زمانیکه یک خط حمایت شکسته شد به یک خط مقاومت تبدیل می شود. همچنین زمانیکه که یک خط مقاومت شکسته می شود به یک خط حمایت تبدیل می شود. معمولا خطوط حمایت و مقاومت با قدرت و حجم بالای معاملات شکسته می شوند. گاهی اوقات مدتی پس از شکسته شدن خط مقاومت یا حمایت، قیمت دوباره باز می گردد و برای آخرین بار آن خط را لمس می کند. به این حالت اصطلاحا پولبک (pull back) می گویند. زمانیکه پولبک اتفاق می افتد از شکسته شدن خط روند اطمینان بیشتری حاصل می شود. در شکل زیر یک پولبک را می بینیم که پس از شکسته شدن خط مقاومت ایجاد شده است.
حال که خطوط روند و خطوط حمایت و مقاومت را فرا گرفتیم می توانیم از آن در جهت موفقیت معاملاتمان استفاده کنیم. به عنوان یک اصل کلی نباید در خلاف روند معامله ای انجام دهیم. گر چه ممکن است معامله با موفقیت به پایان برسد اما احتمال آن بسیار ضعیف و ریسک معامله بسیار بالاست. بنابراین منطقی است که از این نوع معامله اجتناب کنیم.
کاهش قیمت دلار در معاملات امروز ۱۱دی ۱۴۰۰
قیمت دلار آمریکا عصر امروز 190 تومان از عصر روز گذشته پایینتر بود، با وجود افت قیمت دلار، نرخ متوسط دلار متشکل با رشد 47 تومانی نسبت به روز پنجشنبه 27 هزار و 179 تومان گزارش میشد. قیمت دلار سنا در انتهای معاملات امروز یک تومان از نرخ انتهایی روز پنجشنبه بالاتر بود و روی 27 هزار و 452 تومان قرار داشت. حجم عرضه در بازار متشکل روز پنجشنبه در شبکه اطلاع رسانی بازار متشکل بر خلاف روند معمول گزارش نشد. تا ساعت 17 عصر امروز نیز گزارشی از حجم عرضه دلار متشکل در شبکه اطلاعرسانی بازار متشکل دیده نمیشد.
قیمت سکه کاهش یافت
بازار طلای جهانی در روزهای شنبه و یکشنبه تعطیل است. قیمت طلا در معاملات روزهای پنجشنبه و جمعه عملکرد خوبی داشت و در نهایت روی 1830 دلار قرار گرفت. قیمت سکه با وجود رشد طلای جهانی تحت تاثیر افت قیمت دلار کاهش یافت و در آخرین ساعات معاملات امروز با افت 45 هزار تومانی نسبت به ظهر پنجشنبه روی 13 میلیون و 100 هزار تومان قرار گرفت. اندازه حباب قیمتی سکه نیز 2.3 درصد به دست میآمد.
متغیرهای مهم برای سکه در هفته جاری
مذاکرات احیای برجام به دلیل تعطیلات سال نو میلادی چند روز تعطیل شده است و در روز دوشنبه از سرگرفته میشود. روز دوشنبه طلای جهانی نیز هفته خود را شروع میکند. با توجه به رشد قابل توجه طلا در روز پنجشنبه و جمعه هفته پیش، روند قیمتی طلا در شروع این هفته مهم است، اگر طلا در شروع کار از مرز حساس 1830 دلار عبور کند، میتواند وارد فاز صعودی جدیدی شود و قیمت سکه را نیز تحت تاثیر قرار دهد.
در مورد شروع مذاکرات احیای برجام نیز شرایط به نوعی مشابه خواهد بود. آخرین سیگنالهای ارسال شده از مذاکرات، کمک کرد قیمت دلار ناپایدار نشود. اگر در بعد از تعطیلات سال نو میلادی و شروع مذاکرات، ارسال سیگنالهای مثبت از مذاکرات ادامه یابد، میتواند به تثبیت برخی انتظارات کاهشی در بازار ارز کمک کند.
برای جمعبندی میتوان گفت قیمت دلار آمریکا در معاملات امروز کاهش یافت. قیمت سکه با وجود رشد قابل توجه قیمت طلای جهانی به سمت پایین حرکت کرد. حباب سکه کوچک شد. قیمت دلار متشکل در خلاف جهت حرکت کرد. روز دوشنبه از دو جهت مهم است، هم طلای جهانی هفته را شروع میکند و هم مذاکرات احیای برجام بعد از تعطلات سال نو میلادی از سر گرفته میشود.
دیدگاه شما